رستاخیز واژه های بی تقصیر | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس/ به مناسبت سالگرد در گذشت تولستوی: به قلم محمد صابری
تولستوی باور کرد که آفرینش تنها به نوشتن نیست و باید که دست به کار شد و راز جاودانگی در فرو ریختن و دگر باره ساختن است پس با رستاخیز از خود آغاز کرد.
کد خبر: ۱۴۷۰۵۰
۱۸:۳۷ - ۲۹ آبان ۱۴۰۲

رستاخیز واژه ها

محمد صابری: رستاخیز واژه های بی تقصیر

به ساعت تقویم امروزبیستم نوامبر، بزرگ زاده ای از اهالی ادب و ادبیات چشم از جهان فرو می گیرد که نثر بی همتایش تجلی و تسری نور بود در جان بی رمق واژه هایی که در اندک زمانی بواسطه ی همنشینی با او تاریخ ساز شدند و زندگی سازتر، بلندمرتبه نامی که نگین پادشاهی قلم را از نام آوران عرصه ی ادبیات به اشاره ای ربود و البته تاج اش را برای آنان که شبانه روز در تشت بی قراری های دیده شدن می سوختند و می ساختند، فرو نهاد.
تولستوی بی همانندی بود در بی کران زلال و یخین شعور و اندیشه و ایمان آن جا که نخست تن پوش اشرافی زادگی اش را از تن بیرون کرد و با پابرهنه های هم عصرش بر سر یک سفره نشست تا به خاطر داشته باشد آذین بندی واژگان با استعاره و تمثیل و عبارت آرایی به تنهایی برای کاستن از بی شمار دردها کارساز نیست.
آفریننده ی شاهکار جنگ و صلح که به روایت تاریخ بیش از هفت مرتبه به بازنویسی اش پرداخت، تاریخ شوروی آن روزگاران را از نو مرمت و بازسازی کرد ، جنگ و صلح روایت عشق بود وانسانیت زیر چکمه های پولادین زیاده خواهی ناپلئون بناپارت، معجونی درهم آمیخته از کنش های انسانی و دغدغه های شهر و روستایی سن پترزبورگ، یخبندان ها با قلم سحرآمیز او در بند بند قصه ذوب می شدند تا شنوای فرجام عشق های نیمه کاره ی در راه مانده باشند.
و کمی بعد آنا کارنینای دل باخته به عشقی پاک و معصومانه، داستانی حیرت انگیز که با قلم غول آسای تولستوی بزرگ مبدل شد به یک دوئل، شد راوی سه نوع برتر و بهتر از عشق سنتی، افلاتونی و ننگ آور مثلا! دنیا را نشاند مقابل دوربین حقیقت یابش، انتخاب کنید ، کدام یک، پس آن گاه هر کدام شان را می خواستیم فرجامش را نشان مان داد.
تولستوی باور کرد که آفرینش تنها به نوشتن نیست و باید که دست به کار شد و راز جاودانگی در فرو ریختن و دگر باره ساختن است پس با رستاخیز از خود آغاز کرد.
و پس از آن رستاخیز اشراف زاده ای که عمری را برای التیام وجدان به ناگاه بیدار شده اش به مرارت گذراند، به این سه کتاب روح بخش و جان فزا بسنده نکرد و با فروکشیدن اولین رایحه های انسانیت از نوعی دیگر به خودزنی بی مانندی پرداخت که انگشت حیرت جهانیانی را ساعت های متمادی بر دهان آویخت.

رستاخیز خود نامه نویسی بزرگی ست که به تاسی ازپیشنیانی چون آگوستین قدیس و گوته وشوپنهاور صورت گرفت و با نگاشتنش دست به کار بزرگی شد که عبرت آموز بود و تامل برانگیز.
اعتراف به ولنگاری و هرزه گردی های اشرافی گذشته و لکه دار کردن دامن معصومانه ی دختری که جز به لقمه ی نانی نمی اندیشید ، شاید در یک سوی دیگر سکه، تصویری از زندگی ناسازگار وهن آلود نامداری بود که تنها در جایگاه هیت منصفه نشستن و قضاوت در باب جرم هول انگیزی چون قتل آن هم از جانب دخترکی تنها که شرح مختصری از گذشته اش در سطرهای بالایی رفت،می توانست وجدان به تاراج رفته اش را بیدار سازد و
برق چشمان شیفته وار و بی گناهی، او را به خود آوَرد که تا به کجا این گونه باید رفت واین دفتر خالی تا چند ...!
رستاخیز تولستوی در کنار بی شمار رساله های ادبی، اخلاقی، فلسفی و دین پژوهی های منحصر بفردش از شاهکارهای تکرار ناپذیرش بود. ما و همه ی وجدان های بیدار که جز به تامل در وادی ادبیات نمی اندیشند تنها با خواندن رستاخیز بود که معنای حقیقتی ناب و ماندگار را در لا به لای متنی عمیق، ژرف اندیشانه و پاسخ گو در هیچ کجای این پهناور درهم و برهم، یافتنی نبود را دریافتیم.
شاید آن روز که اشرافی زاده ی بی غم و بی عار دست به قلم برد برای ثبت وقایع نگاری های روزمره نیز،به این نمی اندیشید که فرجام این حقیقت خواهی و انسانیت طلبی کارش را به کجاها که نمی کشاند. راهی که تولستوی رفت بی تردید شهامتی والاتر از تعریف آن در فرهنگ نامه ها می طلبید که جز از او ساخته نبود.
تولستوی در رستاخیز هر چه را که نوشت در زندگی شخصی اش به کار برد، بر سرسفره ی دردمندان نشست و استهزاء هاشان را به جان خرید، املاک و مستغلات به ارث برده را به رایگان حراج کرد و مسیح گونه بر صلیب فریاد استغفار کشید و طعنه ی نادوستان را به جان خرید.
ماسلوا در رستاخیز نماد بدعهدی و ظلمی تاریخی بود که بر زنان آن جغرافیا رفته و می رود، که شاید عبرتی پندآموز باشد برای دیگر ساکنان کره ای چرکین و دردآلود.

با این همه نوشتن از تولستوی را از هر منظر و رویکرد و نگاهی آب در هاون کوبیدن می دانم و بس چرا که او در قد و قامت کوتاه واژه ها نگنجید و نمی گنجد، کوتاه این که ادبیات در گذر تاریخ اگر همه ی نام و نشانه ها را از یاد ببرد ، از او نمی تواند به آسانی...
تولستوی به تنهایی پیامبر ادبیات بود و بس.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
United States of America
۱۹:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۸/۲۹
پیامبر ادبیات ...تولستوی بزرگ

متن عالی ودانستنی برای آشنایان به ادبیات داخلی وخارجی
درود برای عزیزان هوشمند دریکتادپرس