من ادبیات را زندگی می کنم | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس؛ گفتگوی مجیدمصطفوی با نعمت مرادی
ویلیام فاکنرمی گوید: نویسنده نباشید، به جایش خودِ نوشتن باشید. نویسنده بودن یعنی راکد و ایستا بودن. عمل نوشتن، حرکت را نشان می‌دهد
کد خبر: ۱۴۹۰۶۰
۱۲:۰۹ - ۲۰ آذر ۱۴۰۲
من ادبیات را زندگی می کنم
 
اختصاصی بخش فرهنگ و هنر یکتا: گفتگوی مجیدمصطفوی با نعمت مرادی به بهانه مجموعه داستان باجی
 
در ابتدا برای آشنایی بیشتر خوانندگان ما؛ بفرمایید: نعمت مرادی کیست؟
من متولد۱۳۶۰ازشهرستان هرسین (استان کرمانشاه) ومقیم تهران وکارمند دانشگاه شهید بهشتی هستم. تاکنون چهار مجموعه شعربه نام های پدر ومادر و هرسین وطعم عاشقانه ویک مجموعه داستان به اسم باجی  یک مجموعه شعربه نام دختران سپیدار ازنشر هشت ویک مجموعه داستان به اسم طعم گل های پریوش از من به چاپ رسیده و بیش از صد نقد مکتوب در روزنامه های آرمان، شهروند، ابتکار، اطلاعات، اعتماد و بهار منتشرشده است. همچنین با ماهنامه های کارنامه، سخن وگلستانه و با خبرگزاری های ،ایسنا، ایبنا، مهر، همکاری داشته ام. 
 
چه شد که به نویسندگی روی آوردید واولین داستان شما چه بود؟
بی تردید برای نویسندگی یک پروسه ی زمانی درازمدت را باید پشت سر گذاشت. در ابتدا لازم است عنوان کنم بخاطر اینکه درشهرستان به جزتئاتر هنر زنده ی دیگری نبود به سمت تئاترگرایش پیدا کردم. در بین ژانرهای ادبی، تئاتر قدمتی چندهزارساله دارد و به همراه شعراز قدیمی ترین انواع ادبی به حساب می آید. قدیمی ترین نمایشنامه های موجود به یونان باستان و نوشته های اِشیل( اسکلس)، خالق تراژدی«ایرانیان» برمی گردند.
شایدبخاطراین قدمت بود که اکثریت به سمت دو مقوله (شعر-تئاتر)گرایش پیدا می کردند و دربخش نویسندگی ذهنیت ها عقیم می ماند. من نیز با شنیدن اسم هایی شبیه شکسپیرکه ازدهان بچه ها خارج می شد به خواندن نمایشنامه روی آوردم و بعد با نمایشنامه های بهرام بیضایی و اکبررادی و خلج آشنا شدم.
طولی نکشید که با معرفی آثار ژول ورن شروع به خوانش داستان کردم. بعد محسن میرزایی اولین کارگاه حرفه ای داستان نویسی را درشهرستان برگزار کرد. با اینکه تعداد افرادی که شرکت می کرد سه نفربودیم اما یکی از بهترین کارگاه داستان های بودکه شرکت کردم، تا این که با آثارهدایت هوشنگ گلشیری،بهرام صادقی، مندنی  پور،صادق چوبک و…..آشنا شدم . وبا شروع داستان نویسی اولین داستان حرفه ای من با نام«صدای جیرجیرکی یک زن » درماهنامه کارنامه منتشرشد.
 
آیا شما کارهای فرهنگی را به صورت فردی انجام می دهید یا گروهی؟
یکی از معیارهایی که کشورهای توسعه یافته را ازکشورهای در حال توسعه مجزا می کند،فرهنگ گروهی کار کردن است. در کشورهای توسعه نیافته، افراد علاقه یی به فعالیتهای گروهی ندارند و همین امر سبب می شود علاوه بر صرف انرژی بیشتر، کارها با کیفیت پایین تری انجام پذیرد.
زمانی که افراد یک جامعه فرهنگ کار دسته جمعی را یاد بگیرند، تمایل بیشتری نیز برای سازندگی اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در ناخودآگاه آن ملت شکل می گیرد. معمولا در کشور امریکا واکثریت کشورهای اروپایی با تشکیل اتاق فکر و جمع کردن چند نویسنده، برای نوشتن فیلمنامه ای درست ودرمان بیشترین سهم را درانجام کارگروهی دارند.
اما درایران، وقتی فیلم یا نمایشنامه ازآب وگل در می آید به عنوان ها که نگاه می کنید ،نویسنده کارگردان تهیه کننده و حتی در بخش های تدوینگر و بازیگر یک نفراست. واین نشان ازآن عدم توجه به کارگروهی است. دربین نویسندگان زن در ایران رمانی مشترک خواندم از لادن نیکنام و فرزانه کرم پور، کاری به ارزش گذاری اثرندارم اما اولین اتفاق خوب و مشترکی بود که درکار فرهنگی ادبی انجام می شد.
من برای نوشتن داستان و شعر کاملا فردی کار می کنم. اما جلسات نقدوبررسی کتاب های که برگزارمی کنم کاری کاملا فرهنگی وادبی است. اصولا به اقتضای عمل و موقعیتی که درآن قرارمی گیرم معمولا تصمیم می گیرم که آیا این اتفاق فرهنگی وادبی شخصی رخ بدهد راندمان کاربالا میرود ویا نه اگربه صورت گروهی اتفاق بیفتد کیفیت بالایی خواهد داشت  شرط اساسی برای کار گروهی این است که هر دو طرف،با همدیگر برنده –برنده بازی کنند تا به یک هدف مشترک برسند 
اما متاسفانه بعضی اوقات وقتی دو گروه بخواهند با یکدیگر همکاری کنند، بیشتر به این فکر هستند که چگونه می توانند طرف مقابل را گول بزنند و سود بیشتری ببرند. واین یعنی خودنابودی. اما درکارفرهنگی هراتفاق خوبی دربخش های مشترک بیفتد خوب است اما این کارمشترک فرهنگی طوری نباشد که خیلی ازنویسنده های خوب را به انزوا بکشاند.
 
درزمینه ی داستان نویسی که یکی ازراه های نشرفلسفه زندگی می باشد، چه توصیه ای برای کسانی که اول راه هستند دارید؟
ویلیام فاکنرنویسنده امریکایی می گوید: نویسنده نباشید، به جایش خودِ نوشتن باشید. نویسنده بودن یعنی راکد و ایستا بودن. عمل نوشتن حرکت را نشان می‌دهد، فعالیت و زندگی را. وقتی از حرکت می‌ایستی در واقع مرده‌ای. هیچ‌وقت برای نوشتن زود نیست، از همان وقتی که می‌توانی بخوانی، می‌توانی بنویسی. (از مصاحبه با روزنامه‌ی پرینسی‌تونین) . پس به گفته فاکنرنویسنده بودن یعنی حرکت کردن دربعدهای مختلف. پس هرنویسنده ای اگرننویسد مرده است. در این راستا پیشنهاد های مختلف ومتفاوتی می شودکرد. اولین پیشنهاد من دقیق و درست نگاه کردن وبعد درک پدیده های هستی است.
اگرنتوانیم درست ودقیق شخصیت داستانی ویا هرپدیده ای که می خواهیم درموردش بنویسیم را نشناسیم وخودرا با همان مولفه های رفتاری ودرونی جایگزین شخصیت کنیم باخته ایم. هرشخصیتی که درداستان خلق می شود تناقضات رفتاری درونی وعلاقه مندی های بخصوص خودرا دارد. ما باید شخصیت ها را همان طور که هستند ومی شناسیمشان بنویسیمشان. شخصیت ها، اشیا وطبیعت سوژه های برای الهام گرفتن نویسنده ها هستند.
شخصيت در تعريفي ساده، انساني است كه با خواست نويسنده پا به صحنه‌ي داستان مي‌گذارد و كنش‌هاي مورد نظر نويسنده را انجام مي‌دهد و سرانجام از صحنه‌ي داستان بيرون مي‌رود. البته در نگاهي ديگر، شخصيت موجودي پويا است كه در كنش‌هاي داستاني ظاهر مي‌شود و اگرچه از طرح كلي داستان پيروي مي‌كند ولي گاهي خود ابتكار عمل به دست گرفته و همه‌چيز را رهبري مي‌كند.
نویسنده باشناخت پیش می رود وشخصیت را همان طورکه زیست می کند می نویسد نه کمترنه بیشتر. و تمامیت آن چه را دیده ودرک کرده را فقط می نویسد وهیچ قضاوت مطلقی نمی تواند بکند. چون شخصیت ها راه خودشان را می روند ونویسنده با خلاقیت خود آن را روایت می کند. دومین پیشنهاد من این است آماتور و مبتدی وساده بنویسید. نویسنده با تمرین کردن می تواندجهان داستانی خودرا بهبودبخشد ازخاطره های که دردوران مختلف زندگی برایتان رخ داده است بنویسید البته با تمام جزئیات وکلیات. ازروزمره گی هایتان حداقل روزی ده خط دریک دفترچه یاداشت بنویسید.
هرانسانی اززمانی که خواندن ومطالعه کردن رامی آموزد گرچه ممکن است دراین راه اشتباهات زیادی برایش رخ دهد اما  یک روزی ازهمان اشتباهاتی که وجع شباهت همه ی نویسندگان جهان است درس می گیرد. تمام چیزهای که درکنارمان اتفاق می افتد می تواند مواد خام یک اثرداستانی خوب شود. حتی بی تفاوت ازکنار چیز های که به زندگی شما مرتبط نمی شوند نگذرید. خواندن همه چیز می تواند به شما کمک کند حتی کتاب ها ی آشپزی . وقتی می خواهید شخصیت یک زن آشپزرا خلق کنید ناخودآگاه تمام آن داشته های که ازخوانش و تجربه ی آشپزی داشته اید می تواند به شما کمک کند.
ویلیام فاکنر درمصاحبه ای می گوید برای اینکه نویسنده خوبی باشیم نود و نه درصد استعداد لازم است، نود و نه درصد نظم، نود و نه درصد کار کردن. یک نویسنده‌ی خوب هیچ‌گاه نباید از کارش رضایت کامل داشته باشد. همیشه هدف را بیشتر و بزرگ‌تر از چیزی که فکر می‌کنی می‌توانی انجام بدهی قرار بده. نه اینکه فقط ازمعاصر ان یا قبلی‌های خودت بهتر باشی. سعی کن نسبت به خودت بهتر باشی. هنرمند موجودی است که شیاطین اداره‌اش می‌کنند. خودش هم نمی‌داند چرا او را انتخاب کرده‌اند و بیشتر وقت‌ها آن‌قدر مشغول است که فکر نمی‌کند اصلاً چرا! او شبیه به کسی است که بدون احساس مسؤولیت اخلاقی، برای انجام کارش از هر کسی چیزی را که نیاز دارد می‌دزد، قرض می‌گیرد یا حتی برایش التماس می‌کند.
تنها مسؤولیت نویسنده به هنرش است. اگر نویسنده‌ی خوبی باشد، ظالم خواهد بود. او رویایی دارد واین خیال آن‌قدر عذابش می‌دهد که باید از شرش خلاص شود تا دوباره احساس آرامش کند. افتخار، امنیت و شهرت،همه را برای نوشتن کتابش مورد استفاده قرار خواهد داد حتی اگر لازم باشد از مادرش بدزدد، تردید نخواهد کرد. سومین پیشنهاد من برای نویسنده های آماتور این است که بانوشته های ابتدایی توهم خلق یک اثری که نوبل را بگیرد را نداشته باشند .تولید یک اثرخوب زمانی رخ می دهد که شما با توهم درونیتان مبارزه کرده اید و تمام راه های که یک نویسنده ی خوب دریک پروسه زمانی وپارامترهای که پشت سرگذاشته است گذارنیده باشید. ممکن است این اتفاق برای شما در ۲۵ سالگی بیفتد یا شبیه بهرام صادقی با رمان ملکوت درپنجاه سالگی.
 
شما غیراز داستان نویسی، دررابطه بانقد داستان هم فعالیت دارید دراین باره می شودتوضیحی ارائه دهید؟
نقد داستان درراستای نقدنو کارسترگی است که فقط با خوانش ومطالعه تئوری های مختلف به دست می آید. به بیان ساده‌تر، نقدِ نو؛ معتقد به اصالت متن است و به اندیشه‌ای که به ذهن نویسنده رسیده‌است نمی‌ اند یشد ؛ زیرا رسیدن به نیت نویسنده به عنوان معیاری برای نقد ادبی نه دست‌یافتنی‌ست و نه مطلوب. از نظر منتقدان این نهضت، نویسنده و خواننده دارای اولویت ثانویه‌اند. منتقد نقد نو، در پی معنای متن نیست، بلکه می‌خواهد بداند متن چگونه خود را بیان می‌کند. «این مکتب دنبال آن است که ببیند چگونه بخش‌های مختلف متن با یکدیگر مرتبط می‌شوند، متن چگونه نظم و هماهنگی پیدا می‌کند.
من خودم بیشترین توجه ام برای نوشتن نقد معطوف این شکل ازنقد است . هدف دراین شکل ازنقد رسیدن به اندیشه وفضایی که نویسنده در آن سیرکرده است نیست. دربعضی ازمحافل ادبی برخی ازدوستان درمورد همذات پنداری اثر بحث می کنند که ازدیدمن چیزی مضحک وخنده داراست. ما می توانیم بخشی ازنشانه های متن را دریابیم ودرک کنیم اماشاید اگربامتنی عظیم شبیه خشم وهیاهو فاکنر و تنهایی پرهیاهو هرابل ویا صد سال تنهایی مارکز و بوف کورهدایت مواجه بشویم هیچ همذات پنداری اتفاق نیفتد و شاید نویسنده ده قدم از مخاطب جلوترحرکت کند.
دراین گونه متن های داستانی کلاف شاید اینقدرپیچیده باشد که مخاطب درابتدای خوانش دست وپای خودرا گم کند وبه شکل محترمانه ای کتاب را کناربگذارد. پس بحث همذات پنداری به شکل غم انگیزی مضحک به چشم می آید. مخاطب بایدحدوحدودی برای خود قائل شودوفقط این نکته را بداند که همه چیزفیلم فارسی و هندی نیست که داستان را ازابتدا حدس زد وبا قهرمان داستان همذات پنداری کرد. پس مخاطب ومنتقد دارای همان اولویت ثانویه اند که رولان بارت درمقاله ای به آن می پردازد. اصالت متن مهمترین مولفه درنقد نو است. اگرمتنی آن اصالت را نداشته باشد خودبه خود به مرورزمان ازدیده ها محو و بازنشستگی خودرا به شکل تاریخ مصرفی کوتاه اعلام می نماید.
اما متنی که اصالت داشته باشد غائم به ذات خوداست. واگربخواهی آن راکشف کنی باید دوباره وسه باره به خودش برگردی. این نوع نقد «تجربه» است. از دیدگاه پیروان این نقد، داستان باید تجربه شود تا اثرگذار باشد. اما این تأکید بر اثرگذاری تجربه، نباید بر استقلال متن خدشه‌ای وارد کند و آن را تهدید کند؛ زیرا ممکن است تجربهٔ متفاوت نویسندگان و خوانندگان تأثیر متن را کم و زیاد کرده و به تبع، ارزش‌های متن از سوی فرستندگان (نویسندگان )و گیرندگان (خوانندگان) افزایش و کاهش یابد که این اتفاق مغایر با سخن منتقدان نقد نو است که بر استقلال متن تکیه دارند و ادبیات ارزشمند را به زمان، مکان و اشخاص محدود نمی‌دانند.
 
چه عاملی سبب نوشتن مجموعه داستان باجی شد؟
مهمترین مولفه برای نوشتن این مجموعه شناخت من از زیست بومم بود. به عقیده من ادبیات بومی اقلیمی، ادبیات خرده فرهنگ هایی است که در اکوسیستم یا منطقه ای خاص قرار گرفته و درون مایه هایش را از دغدغه های بومی و چالش های پیش روی زندگی اهالی آن مناطق برمی دارد. بیشترین چیزی که توجه مرا جلب کرد ، اعتقادات، سنت ها، باورها وخرافات منطقه ای بودکه با این مولفه ها زیست می کردند.
لحن حرف زدن، نوع پوشش، ونوع اندیشه وتفکرشان درباب جن وپری که جزیی اززندگی واقعیشان است و با آن خوگرفتن وعجین شده اند مرا براین پنداشت که مجموعه ای بنویسم که پرازکهن الگوها، ضرب المثل ها و حکایاتی است که دوازده سال از زندگی مرا به شکل پراکنده ای دربرگرفت. این نوگفتمان شکل زندگی رایج هر نوع زندگی بومی است. اعتقاد من این است که حداقل داستان های کوتاه موفق ایران شکل بومی دارند شبیه داستان کوتاه زنی که مردش راگم کرد ازهدایت یا عزادارابیل ازساعدی یا برخی داستان های کوتاه منصور یاقوتی درکرمانشاه و در رشت ازکارهای بومی مجید دانش آراسته وکیهان خانجانی وجنوب محمدرضا صفدری وشیراز ابوتراب خسروی واصفهان هوشنگ گلشیری ومندنی پور و علی اشرف درویشیان می توان یاد کرد. من درمجموعه داستان دومم بنام طعم گل های پریوش اکثرفضاها را از تهران انتخاب کردم، اما بعد از این شایدبه همان فضایی که درآن زیست کرده ام برگردم و درهمان راستا بنویسم.
 
همیشه بین عنوان کتاب ودرونمایه ارتباط خاصی وجود دارد. چرا این عنوان باجی را برای مجموعه داستانتان انتخاب کردید؟
باجی به زبان لکی یعنی مادر و به زبان ترکی یعنی خواهر. من این اسم را ازروی قصه ای که مادربزگم برایم تعریف کرد انتخاب کردم. قصه ای درمورد حیدرکماری بود که با این جن مبارزه می کند واو را شکست می دهد که بعدها ازاو به عنوان یک قهرمان یادمی کنند. باجی شخصیت یک جن بود. این جن اینقدربه مردم روستای( دو روزنه)که یکی ازروستاهای شهرستان نورآباد لرستان است نزدیک می شود که اهالی روستا اسمش را باجی گذاشتند وبه عنوان مادرروستا ازاو یاد می کنند .باجی شخصیت یک جن ونمادپلیدی است، و همین قضیه باعث شدکه من این اسم را برای مجموعه انتخاب کنم. اسم کتاب یکی ازمهمترین مولفه های کتاب محسوب می شود که گاهی خود اسم کتاب باعث فروش کتاب می شود.
 
درپایان ازآینده داستانی خود بگویید و آیا کتابی دردست انتشاردارید؟
من تا زنده ام ادبیات را زندگی می کنم وامیدوارم بتوانم روند روبه رشد وموفقیت آمیزی راطی کنم. ادبیات با پوست واستخوان من عجین شده وازاین بابت هم خیلی خوشحالم.
 
انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
United States of America
۱۸:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۰
مصاحبه ها و متن های جاری در گفت وشنود ها خود یک کتاب کوچک اما با مفهومی بلند است

سپاس دارم برای شما عزیزان ...میاموزم