به تماشای دریا رفتم، تماشای تو آمده بود | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس/ نگاهی به مجموعه شعر رضا کاظمی: سامان سپنتا
علاوه بر مبحث زبان، بکارگیری صناعات ادبی در تنگناهای این ساخت های فشرده ی یک سطری، هم بُعد موسیقایی کلام را رقم زده است هم وجه زیبایی شناسانه ی آن را
کد خبر: ۱۵۶۰۲۸
۱۳:۴۴ - ۲۵ بهمن ۱۴۰۲

به تماشای دریا رفتم

نگاهی به مجموعه شعر « به تماشای دریا رفتم، تماشای تو آمده بود» اثر رضا کاظمی 

نوشته: سامان سپنتا

مواجهه ی ما با یک متن ادبی، به شکل عام، و شعر،به شکل خاص،در چند ساحت اتفاق میافتد. تخیل،عاطفه، موسیقی ، زبان و محتوا. همچنان که در هر متن گاه ساحتی از ساحات یاد شده رنگی غالب به خود می گیرد و برجسته تر به چشم می آید مواجهه با متن نیز آدم به آدم فرق می کند. یکی بنا به روح و طبیعت، عادت دارد از مدخل موسیقی وارد ساحت متن شود و با آن ارتباط بگیرد و دیگری از مدخل تخیل و دیگری و دیگری و دیگری از مداخل دیگر.
فرم نهایی یک اثر ادبی، (در این جا شعر)، مجموعه ای از ساحات یادشده است به علاوه ی داد و ستد نظام مند، ارگانیک و هوشیارانه ی آنها. رسالت شاعر این است که تمام نیروی خود را در ترسیم و خلق یک فرم عالی از متن به عرصه بیاورد کار با زبان را در دولایه ی بیرونی و درونی پیش چشم داشته باشد موسیقی را در نسبت با زبان و تخیل و عاطفه لحاظ کند، مدیریت عاطفی متن را به انجام برساند و تخیل را در خدمت خلق زیبایی به استخدام بگیرد. هر متن که در یکی از این تمهیدات لنگ بماند صورت متعالی فرم را از دست خواهد داد و به همان میزان بخشی از مخاطبان خود را.
زبان اولین مدخل مواجههی مخاطب با متن است مخاطبی که در اولین مدخل با مشکل مواجه میشود عرصه ی متن را ترک خواهد کرد. زبان حافظ در زمرهی فنیترین زبان های شعر فارسیست اما مخاطب کم سواد عام را نیز به خود راه می دهد به این علت که لایه بیرونی آن با ساخت نحوی ساده به صحنه میآید و صورت فنی شعر به  لایه ی درونی منتقل می شود.به همین خاطر است که مدخل ورود به شعرحافظ برای مخاطب عام باز می ماند و هرچند بنا به دانش اندک، در همان جا خواهد ایستاد و پیشتر نخواهد رفت اما به قدر وسع از موسیقی بیرون) عروض( و تخیل و عاطفهی موجود در شعر بهره خواهد گرفت.
بعد از زبان، موسیقی از عناصر اصلی شعر است. در قالب های کلاسیک و فرم نیمایی، شعر اغلب از دو نحوه ی موسیقی بهره می گیرد: موسیقی صوری/ بیرونی که عروض و قافیه متولی آن است و موسیقی درونی / معنوی که بر عهده ی برخی از صنایع ادبی ست. شعر سپید از آنجا که به علت ضرورت های فرمی - وجودی، از عروض و قافیه فراغت یافته است ساخت موسیقایی خود را صرفا بر شانه ی صنایع ادبی می گذارد.
هر متنی که شعر نام می گیرد نمی تواند خالی از موسیقی باشد.موسیقی معنوی که حاصل حضور پاره ای از صنایع ادبی در شعر است
به نحوی ریشه ای با تخیل گره می خورد و از آنجا که هیچ تخیلی خالی از وجهی عاطفی نیست موسیقی درونی شعر با عاطفه نیز پیوند می یابد و بدین ترتیب، عاطفه، زیبایی، تخیل و موسیقی در یک آمیختگی عمیق و جدایی ناپذیر به کانال زبان سرازیر می شوند و در پهنه ی متن به صحنه می آیند

اینها را گفتم تا به کتاب رضا کاظمی برسم «به تماشای دریا رفتم تماشای تو آمده بود» مجموعه ای از شعرها/متن های اغلب یک سطری که وجه مشخصه ی آنها سادگی زبان و کوتاهیست. در این کتاب،هر کدام از شعر ها با یک طرح بصری همراه شده است و من چون تخصصی در این امر ندارم از ورود به چند و چون طرح ها و نسبت شان با شعر می پرهیزم.
کوتاه نویسی آنهم در شعر، آنهم تا حد یک سطر نویسی، آنهم برای کسی که مهابت و تنگناها و لغزشگاههای فرم را می شناسد جگر شیر می خواهد،  چرا که تمهید همه ی ساحت هایی که فرم را می سازندو شعر را پدید می آورند در چنین مجال اندکی کاری بسیار بسیار دشوار و خطیر است و اغلب قرین شکست. با این همه می بینیم که پاره ای از همین سروده ها در میان مخاطبان شعردوست از طبقات وبخش های مختلف اجتماع، با استقبال مواجه شده و به زیست زبانی روزمره ی آنها ورود پیدا کرده است. راز این استقبال در چیست؟
برای پاسخ این پرسش به بررسی نمونه هایی چند از یک سطری های این کتاب می نشینیم:

1-- «کابوس تبر، جنگلی ست خالی از درخت»
پارادوکس یکی از تکنیک هایی ست که بر محتوا تکیه میزند با تخیل و عاطفه پیوند می خورد و در زبان به ظهور می رسد مثل همین نمونه.

2-- «دلم لبخند می خواهد کسی بیاورد بدهد بگوید: مادرت سلام رساند»
جانشینی سالم با لبخند و خلق استعاره

3-- «صبح است اما بگذار برایت از شب بگویم: از چشمهایت»
به کارگیری تضاد و خلق تصویری شاعرانه همراه با عاطفه ای نیرومند در پس زمینه.

4-- «کاش گلدانی بودم خالی، و تو هر روز؛ خودت را در من می کاشتی»
ایجاد استعارهی مکنیه و تناسب میان گلدان و کاشتن و نهایتا تولید موسیقی معنوی.

5-- : «دلتنگی یعنی: یکنفر همیشه نباشد»
ابهام،ابهامی که مُخِل نباشد میتواند هم اسباب ایجاز بشود هم ظرفیت تأویل به مخاطب بدهد.مثال دراین نمونه عبارت«یکنفر» به جهت این که به هیچ شخص خاصی اشاره نمیکند ابهامی دارد که موجب افزایش حدس و گمان در ذهن مخاطب خواهد شد و لذت هنری ایجاد خواهد کرد.

6-- «کسی چوب الی چرخ زمین بگذارد؛ داریم تمام می شویم»
بهره گیری از کنایه و افزایش غنای تصویری

7--« ساعت از قرار گذشت. جهان بیقرار شد»
بهره گیری همزمان از سه تکنیک مجاز و اغراق و ایهام در این یک-سطری کوتاه خیره کننده است: جهان را در صورت مجاز و بیقرار را در صورت ایهامی آن آورده و در جملهی دوم اغراق رقم زده است

8-- «گاهی دلت هوای باران میکند غافل از آن که ساعتهاست داری زیر باران قدم میزنی»
باران در جملهی دوم شکل استعاری پیدا کردهاست.

9-- «همیشه همین است: از هم آرام میگیریم، که آرام بگیریم»
واژه ی آرام در هر دو جمله کارکرد ایهامی یافتهاست.

10-- «به تماشای دریا رفتم؛ تماشای تو آمده بود»
ایهام و تشخیص در جملهی دوم به شکلی تفکیک ناپذیر در هم تنیده شده اند

11--« خسته بود پدر. خوابید و خانه از آواز پرنده ها پر شد»
آواز پرنده ها همزمان که به آواز پرنده ها اشاره می کند صورتی.استعاری نیز یافته است: خُر و پُف پدر.

12--« گاهی برای خودت هدیه ای بخر شاید «او» شده باشی»
این یکسطری بیآنکه واجد هیچ صنعت ادبی باشد به طرزی شگفت، برجسته و معروف شده است.

13-- «تا کنار تو پهلو بگیرم، پهلو از کنارهای بسیاری گرفته ام»
درهم تنیدگی قلب و کنایه، این یکسطری را بسیار زیبا و برجسته کرده است.

14--« شب ها، میانِ تو و ماه؛ حکایت دو پادشاه و یک اقلیم است»
استفاده از تلمیح- اشاره به حکایتی معروف از گلستان سعدی- این نمونه را برجسته کرده و غنای محتوایی – زبانی آن را موجب شده است.

15--«خواستم صدای تو را بشنوم. نی برداشتم، نواختم، شنیدم»
رعایت نهایت ایجاز و ترسیم فضایی که در عین شعرگونگی، وجهی داستانک وار نیز یافته است

16-- «چتر نمی خواهد این هوا، تو را میخواهد»
تضاد میان می خواهد و نمی خواهد و جانشین ساختن تو به جای چترموجب برجستگی این متن شده است.

17--« پدر آن قدر که درد برای گفتن دارد؛ حرف ندارد»
نغمه ی حروف یا واج آرایی به علاوه ی صورت ایهامی موجود در کلمه ی حرف، اسباب ایجاد موسیقی و برجستگی این نمونه اند.

18--« بی خوابی چندین دلیل دارد: یا درد داری، یا درد داری، یا درد داری...»
در این نمونه،تکرار، هم پدیدآورنده موسیقی ست هم القای وجهی عاطفی می کند هم صورتی تأکیدی دارد.

این ها و نمونه های بسیار دیگری که در مجموعه ی مورد بحث آمده اند مؤید آنند که رضا کاظمی با استخدام زبان در دو ساحت بیرونی ودرونی، هم راه به مخاطب عام می دهد و هم سهم مخاطب خاص«اهل فن »را در نظر می گیرد. این مورد دوم البته قهری ست بدین معنا که اگر ساحت فنی زبان پدید نیاید اصوال هیچ متنی وارد حوزه ی شعر نخواهد شد. علاوه بر مبحث زبان، به کارگیری صناعات ادبی هرچند در تنگناهای این ساخت های فشرده ی یک سطری صورت پذیرفته اما به هر روی هم بُعد موسیقایی کلام را رقم زده است هم وجه زیبایی شناسانه ی آن را.

ضمن این که هیچ کدام از نمونه های موجود در این کتاب از قوه ی تخیل و عاطفه نیز بی بهره نمانده اند و روی هم رفته می توان این مجموعه را به لحاظ فرمی اثری بسیار درخور توجه و پیشنهاد دهنده به شمار آورد.

انتهای پیام/

دبیر گروه فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Canada
۲۱:۱۵ - ۱۴۰۲/۱۱/۲۵
کتاب را از ناشرش تهیه کرده خوانده ام ...عزیزان علاقمند به مطالعه شعر
بعد خواندن نقد حاضر کتاب را دوباره بخوانیم ودر فضای جدیدی در شعر قرار میگیریم ...
درود وسپاس به همت خرد یاران در یکتاپرس