ایجاد موقعیت‌های ناب برای ایجاد شگفتی در مخاطب | یکتاپرس
اختصاصی یکتاپرس: نقدی از نعمت مرادی بر رمان روضه نوح نوشته حسن محمودی
این تکنیک‌ها در متن باعث می شود تا ماه‌ها و سال‌ها تصویری ناب یا تفکری زیبا در ذهن مخاطب  باقی بماند و در تعلیق خلق شده غوطه ور شود.
کد خبر: ۱۵۷۸۰۶
۱۵:۵۵ - ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
ایجاد موقعیت‌های ناب
 
گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ نقدی از نعمت مرادی بر رمان روضه نوح نوشته حسن محمودی

زاویه دید در یک بیان کاملا ساده، نمایانگر روشی است که راوی بوسیله آن تمام موضوع داستان را بوسیله یک فرم روایتی خطی یا شکسته‌، بوسیله یک سری تکنیک‌هایی داستانی  و ایجاد یک فرم بیرونی و درونی،  بوسیله یک ساختار زبانی مشخص یا یک لحن کلی و جزئی در اختیار مخاطب بگذارد، لازم به ذکر است که همین زاویه دید، تأثیر بسزایی در روند، فضاسازی، شخصیت‌پردازی ، ایجاد موقعیت‌های ناب برای ایجاد شگفتی در مخاطب، ژانر، ساخت پیرنگ در طول روایت می‌شود.

زاویه دیدها به چند دسته تقسیم می‌شوند، اول شخص ناظر و نمایشی، دوم شخص نمایشی و تک ساختاری و سوم شخص محدود به ذهن و دانای کل نامحدود که بحث اصلی ما در رمان روضه نوح برمی‌گردد به همین زاویه دید دانای کل زاویه دیدی که خیلی از نویسندگان کلاسیک همین شیوه را برای روایت استفاده کرده‌اند. حتی خیلی از مستندسازان از این شیوه نگاه، فیلم‌های مستند خیلی خوبی ساخته‌اند که این دیدگاه مربوط می‌شود، به ارائه تصویر از نگرش سازنده، یعنی راوی تا اندازه‌ای آزادی عمل دارد. یا به تعبیری دیگر، دانای کل، شیوه‌ای از روایت است که راوی همچون گزارشگری، رفتار و اعمال شخصیت‌ها را بازگو می‌کند، دقیقاً همین اتفاق در رمان روضه نوح هم می‌افتد.

راوی با لحن گزارش‌گونه به بیان وضعیت‌های مکانی و موقعیت‌های زمانی در دهه 60 می‌پردازد.حسن محمودی کاملاً با شناخت به سراغ این گونه زاویه دید رفته است. او می‌داند که بوسیله همین زاویه دید است که راوی می‌تواند در همه جا حاضر  شود و از تمام افکار مربوط و نامربوط پرده بردارد، وارد ذهن شخصیت‌ها شود، گاهی در مورد همه چیز هم قضاوت کند، از تمام اتفاقات داستان مطلع است و باعث هدایت شخصیت‌ها می‌شود، آن طور که خود می‌خواهد، نه آنطور که شخصیت تصمیم می‌گیرد، بخاطر همین دانایی کل نامحدود گاهی باعث ایجاد قضاوت می‌شود یا به دلایلی مخاطب از زبان لحن، لهجه یا گویش شخصیت یا تیپ  دور می‌افتد، به همین دلیل خیلی از نویسندگان مدرن داخلی و خارجی کمتر به سراغ چنین زاویه دیدی می‌روند هرچند که حسن محمودی تا اندازه‌ای از پس این کار بر آمده است و تا حدودی تناقضات رفتاری درونی شخصیت‌ها را شرح می‌ دهد ولی اگر این اتفاق از دید راوی اول شخص می‌افتاد، ممکن بود ما تک گویی‌های درونی و بیرونی یا حتی جریان سیال ذهن شخص مفرد، روبه‌رو می‌شدیم تا من مخاطب احساس صمیمت بیشتری با شخصیت و از عقاید ذهنی و رفتار‌های بیرونی‌اش، سراغ تاویل‌های دیگری از متن بروم شبیه بعضی از داستان‌های ریموند کارور.

حسن محمودی نویسنده ، بوسیله انتخاب این راوی، بیرون از داستان، درونیات شخصیت‌ها، افکار و احساسات آن ها، بوسیله تصمیمات خود برای مخاطب بازگو کند. او گاهی به قالب شخصیت نوح می‌رود.

نوجوانی که تصمیم گرفته با هر ترفند و زیرکی خاصی به جبهه برود یا گاهی در قالب زنی که خبرهای بد را بو می‌کشد، جواهر جارچی یا گاهی شبیه ممد می‌شود و گاهی روستایی می‌شود به‌نام دیار نون که تمام این اتفاقات یا رویدادها در آنجا اتفاق می‌افتد. راوی به شکلی همه چیز است؛ حاجیه حجتی و پسر موجی‌اش و گاهی مهاجران جنگزده‌ای است که با استقبال مردم روستا روبه‌رو نمی‌شوند اما تفکر اصلی من این است که کاشکی حسن محمودی همه اینها نبود، گاهی حس می‌کنم که نویسنده شبیه به اسماعیل لال است. و از دور شاهد تمام اتفاقات است، هر چند حسن محمودی به عنوان نویسنده تجربه زیستی درونی و بیرونی خود را از جنگ، طبق مشاهدات عینی و تفکرات ذهنی‌اش به تصویر کشیده است و او در مورد جامعه‌ای می‌نویسد که درگیر جنگ شده است؛ جنگی که دو سر دارد. یکی با عراقی‌ها و یکی با منافقین.

سلیمه یکی از همین شخصیت‌هاست که بعد از مدتی جزء گروهک منافقین می‌شود و بعد از سال‌های سال همکاری با این گروهک سرانجام در قرارگاه اشرف در سال 1391 کشته می‌شود. در آوردن بعضی از شخصیت‌ها و تناقضات رفتاری درونی آنها شاید پرداختش برای نویسنده کمی سخت بوده است.

شخصیت‌های زنانه یا شخصیتی شبیه سلیمه با این تفکرات است، به واسطه همین مولفه‌هاست که راوی دانای کل نامحدود یا محدود در بخش‌هایی باعث ضعف شده است اما در کلیت اگر به این ساختار روایی توجه نشان دهیم، می‌بینیم که نویسنده موفق بوده است. دیوید لاچ در کتاب هنر داستان‌نویسی تعلیق  را این‌گونه شرح می‌دهد:«رمان روایت است و روایت با طرح کردن پرسش‌هایی در ذهن مخاطب و به تعویق انداختن جواب این پرسش‌ها به ایجاد کشش و علاقه زیاد مخاطب تداوم می‌بخشد و معمولاً پرسش‌ها دو نوع هستند یا به رابطه علت و معلولی بر می‌گردند یا به سیر زمان» حسن محمودی نویسنده‌ای است که در رمان روضه نوح رازی را در متن پنهان می‌کند، چیزی شبیه نامه‌های یک دختر کرد به اسم گلاویژ یا سر بریدن گاوها که  باعث ایجاد تأویل و پرسش های گوناگونی در ذهن مخاطب می‌شود که مخاطب نسبت به سر نوشت این شخصیت‌ ها و زیست آن ها در متن کنجکاو می‌شود نویسنده با استفاده از تکنیک‌های فلاش بک و فلاش فوروارد باعث تعلیق از نوع مکانی و سیر زمانی می‌شود که خاصه حسن محمودی همین ایجاد تعلیق از نوع تک لایه نیست  که با ایجاد یک اتفاق و پنهان کردن موتیف باشد.

او بوسیله این تکنیک‌ها و ایجاد این پرسش‌ها در متن روایت به چیزی فراتر فکر می‌کند، به چیزی شبیه یک تعلیق چند لایه که باعث شود تا ماه‌ها و سال‌ها تصویری ناب یا تفکری زیبا در ذهن مخاطب  باقی بماند و در تعلیق خلق شده غوطه ور می‌شود. در بعضی از فصل‌ها این تعلیق به اطناب رسیده و ایجاز یکی از مهمترین مولفه‌های داستانی می‌تواند باشد. نادیده گرفته  اما همان فلاش‌بک‌ها که نویسنده ارجاع به گذشته دارد و با قطع روایت حال شروع می‌شود یکی از اساسی‌ترین و مهمترین مولفه‌ها برای ایجاد تعلیق و اطلاعات به مخاطب است که جناب محمودی به طرز خلاقانه‌ای از آن در روضه نوح کارکرد می‌کشد، جدا  از این تکنیک، استفاده کردن از تکنیکی دیگر به نام فلاش فوروارد است که کارکرد عکس فلاش‌بک دارد که قطع روایت در حال و ارجاع به آینده دارد که راوی در حین روایت کردن از گذشته به روایت‌های بعد از شهادت رسیدن نوح در روایتی که به زمان آینده می‌پردازد، توجه می‌کند همین رفت و برگشت باعث ایجاد پرسش در سیر زمانی در ذهن مخاطب می‌شود.

و نکته آخری که به ذهنم خطور می‌کند اینکه حسن محمودی توجه خاصی به نگره‌های بومی کرده است از اسم روستا گرفته تا عادت های روزمره، عقاید و شیوه بافت زندگی در روستا و انتخاب اسم‌هایی مثل نوح به عنوان شخصیت اصلی، یونس، جواهر، ممد، سوسن، حاجیه، اسماعیل  لال که همه همخوانی کا ملا مثبتی با  رفتارهای خود شخصیت‌ها دارند.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: