خدا هم سایه ندارد ! | یکتاپرس
روایت زیبا درباره مواجهه شیر با شیخ بهایی و میر فندرسکی
کد خبر: ۲۷۸۶۴
۰۷:۰۰ - ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۰

خدا هم سایه ندارد !

به گزارش گروه فرهنگ و هنر یکتا پرس، میرفندرسکی از علمای معروف در سیاحت به هندوستان رسید پادشاه هند با او ملاقات نموده و از او مسائلی سوال کرد از جمله گفت: شنیده ام که یکی از مختصات پیغمبر (صلی الله علیه و آله) این است که سایه ندارد، میر گفت: آری خدا نیر سایه ندارد شاه خجل شد، زیرا متملقین او را ظل الله می‌گفتند یعنی سایه خدا.

چند روایت درباره داستان شیر

روایت اول: روزی مجلسی در یکی از کاخ‌های شاه برقرار بوده که شیخ بهایی و میر فندرسکی نیز در آن مجلس حاضر بوده اند، ناگهان شیری از شیرخانه شاهی رها شده، و وارد این مجلس می‌شود، شیخ بهایی هراسیده، و با عبا، نیمی از صورت را پوشاند؛ ولی میر حرکت نکرده و شیر هم در آن مجلس گردیده، و کسی را آزار نداد.

روایت دوم: میرداماد و شیخ بهایی و میر فندرسکی در مجلسی نشسته  بودند که ناگهان شیری به درون آن مجلس آمد با ورود شیر، شیخ بهایی چهره گرفت، میرداماد به سجده رفت، و میر فندرسکی حرکتی نکرد تا آن که شیر، خارج شد. از علت اعمال هر یک پرسش کردند؛ میر داماد گفت: من در نسبت خود به آل محمد (صلوات الله علیه و آله) و شرافتم شکی نداشتم، و می‌دانستم که گوشت و پوست و استخوان فرزندان رسول اکرم، بر درندگان حرام است، و برای سپاس این مرتبت، به سجده رفتم.
بهایی گفت: من البته به نیروی دانش خویش دریافته بودم که شیر، اگر گرسنه باشد، موجود دیگر را طعمه می‌کند، و اگر نه، که خطری نیست؛ ولی به نیروی غریزه و طبیعت، چهره را پوشاندم..
میرفندرسکی گفت: من نیز یقین داشتم که در هر حال، قادر به تسخیر این شیر هستم و آن را  رام  خواهم ساخت.

روایت سوم: شیخ بهایی و میرفندرسکی در باغی بر کنار زاینده رود  نشسته بودند، شیری از نزدیکی آنان گذشت، و شیخ بهایی هراسان شد. میر فندرسکی، شیر را به نگاهی رام کرده، نزد خود خوانده، حیوان را نواخته، و بر گردنش قلاده‌ای نهاد.

روایت چهارم در مقدمه کتاب نحفه المراد و تواریخ اصفهان و تاریخ ادبیات ایران و قصص‌العلما و... آمد وقتی شیری از قفس سقاهی زنجیر گشت و گریخت با میرفندرسکی و شیخ بهایی که در فوقانی عمارت شاهی نشسته بودند برخورد می‌کند شیخ از ترس با عبا نیمی از صورت خود می‌پوشد. اما میرفندرسکی به نیروی باطن نهراسید. شیر را رام کرد و با نوازش قلاده برگردنش نهاد. اهمیت داستان بدان درجه است که نقاشان این داستان را بر پرده‌ها و قلمدان‌ها نقش کردند. تابلوی موجود در تکیه میر در تخت فولاد اصفهان و یک پرده نقاشی در بنای تاریخی کاخ هشت بهشت گردیده است.

انتهای پیام/

برچسب ها: علمای اسلام

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: