گفتگو با مریم بذری شاعر کشور | یکتاپرس
مریم بذری  شاعر ، اهل موسیقی و کارهای هنری است .او بعد از ازدواج از مازندران که زادگاهش بود و جوانی خود را در آنجا سپری کرده بود.
کد خبر: ۲۷۹۸
۱۳:۴۵ - ۲۵ آذر ۱۳۹۹

به گزارش یکتا پرس،  مریم بذری  شاعر ، اهل موسیقی و کارهای هنری است .او بعد از ازدواج از مازندران که زادگاهش بود و جوانی خود را در آنجا سپری کرده بود ، به تهران آمد و با اشتغال در اداره ی برق ، ساکن پایتخت شد ، و امروز میهمان گفتگوی یکتا پرس است .


شعر را از کجا شروع کردید؟


می دانم از هرکسی بپرسید می گوید: "از کودکی اهل هنر بوده ام" و همه از شنیدن و خواندن این تکرار خسته شده اند اما واقعیت این است که نمی دانم چگونه در من زمزمه شد که قلم را به نوشتن شعر برقصانم همین قدر باید بگویم از زمانی که در مدرسه انشا نوشتن را شروع کردیم در ابتدا و انتهای تمامی انشاهایم بداعه ای که شاید اگر برگردیم به آن روزها شعر به حساب نیاید، می نوشتم اما خودم با تشویق هم کلاسی هایم که برای زنگ انشا همیشه التماسم را می کردند که برای شان بنویسم بیشتر فکر می کردم که نویسنده ی خوبی شوم. به گمانم همیشه برای نویسنده خوب شدن وقت باشد، مهم خواستن است که البته به الهام شدن آن هم اعتقاد ویژه دارم.

قدردان پدر هستم تا همیشه، که هیچ گاه برای خرید کتاب اماو اگر برای مان نمی آورد و بهترین کتاب هایم را در آن سال ها خوانده ام و چون ذهنی آسوده تر و سفیدتر بود بیشتر هم به خاطر ماند درس های آن روزها.

دنیای شعرهای تان چگونه است؟ اگر خواننده ای بخواهد براساس نوع شعر انتخاب تان کند دنبال چه مضمون هایی باید در نوشته های شما باشد؟


قبلا هم در مصاحبه ای به این سوال پاسخ داده ام من به میل خیال، قلمم روی کاغذ سُرمی خورد و برای اوج گرفتن ها و فرود آمدن هایش همیشه تسلیم هستم .بنظرم قلم وقتی ذهن شاعر را می خواند ، خودش به خوبی کار خود را انجام می دهد .حالا این نوشته از عشق بگوید یا نفرت ، از فصل یا ماه ، جاندار یا بی جان و......فرقی نمی کند ، من کلا سمفونی واژه ها را دوست دارم حالا با هر نتی که بنوازند. واقعیت تلخ یا شیرین این روزها سفارشی شدن و سفارشی نوشتن هاست که البته هرکسی برای این کارش دلایلی دارد من هم چند باری برای دوستانم این گونه نوشته ام ، اما دوست دارم که همیشه ،خودم را به گوشه ای ببرم ، آنجا بنشانم و بگویم : برای خودم بنویس بنظر خودم دنیای شعرهای من ، بنفش مایل به ارغوانی است می توان فهمید که چقدر آرام است اما خودم معتقدم که زیاد زنانگی در آن ها دیده نمی شود. به نظرم همه جور شعری را می توان در من ورق زد . در نقد کتاب اول من اکثر دوستان به واژه دلتنگی درعمق شعرهایم اشاره کرده اند مثل شعر:


" دلتنگی / به گمانم دختری بی قرار است/ با شناسنامه ای که نام جمعه را یدک می کشد"


از چاپ کتاب تان برای ما بگویید؟


"باخیال تو واین بادبادک" شاید تلخ ترین و شیرین ترین خاطره بماند در دفتر نوشتن های من.کوتاه نوشته هایم که مشتاقانه کتاب شد به نظرم تجربه خوبی بود برای اینکه ببینم کجای راه هستم البته که من همیشه از هرچیز بهترین را برای خودم می خواهم بنابراین برای داشتن آن تلاشم را ادامه خواهم داد.


 شاعر کارمند بودن یا کارمند شاعر بودن سخت نیست ؟


برخی هنرهاهستند که شغل به حساب می آیند مثل بازیگری، نقاشی، خوشنویسی و.... اما اگر به دوستان شاعر ما برنمی خورد باید بگویم که شاید در گذشته شاعران هیچ مشغله ای جز شعر نداشته اند اما امروزه برای امرار معاش مجبورند که دست به کارهای دیگری بزنند هرچند خیلی نامرتبط با شعر. به نظر من انسان دارای علایق زیادی است که می تواند در یک تا بی نهایت آن ها بهترین شود بنابراین من هم به دنبال پرورش بیشتر علایقم هستم هرچند که از انصاف نگذریم این درگیری های ذهنی در بسیاری از مواقع مانع از رشد خلاقیت های ذهنی شاعر شده (می تواند گاهی تلنگری باشد برای از دردها نوشتن) اما می تواند مسبب آن باشد که مدتی از نوشتن دور شویم و چاره ای هم نیست مگر اینکه مسئولین عزیز فکری به حال روحیه ی فرهنگی داشته باشند که بهتر است درمورد محالات صحبت نکنیم.کوتاه بگویم من کارکردن را دوست دارم و همچنان کار مورد علاقه ام را کنار شاعری ادامه می دهم و از غرق شدن در اعداد برای خدمت به برق هم خرسندم.

گفتگو با مریم بذری شاعر


یک شخص باید به چه شیوه ها و امکاناتی دست یابد که بتواند در راستای هنر و ادب ، کارهایی ماندگار از خود برجای بگذارد ؟


بنظر من ژرف اندیشی و یا فضایی اندیشگون لازم است تا شاعر به این مهم دست یابد که برای بیان حرف های خود به چه شیوه ها و ابزار و تکنیکی نیاز دارد  و مهم تر از این ها ، گذشتن از صافی هاست .. تا مثل آب زلال نشوی کسی درونت را نمی بیند . بنظرم آدم ها در درون هم به اشتراکاتی می رسند ، و گرنه بیرون از هم ، همه بیگانه اند

حال و هوای این روزهای شاعری برای شما چگونه است؟


حال و هوای این روزهای همه ی آدم ها مشخص تر از چیزیست که توضیح دادنی باشد. متاسفانه بیماری کرونا مدتی ست که همه را درگیر خود کرده و جاهایی از زندگی برای ما تهی مانده است . بنابراین به عقیده ی من ، هنرمندان و شاعران می توانند نقشی مثبت و امیدوار کننده  در جامعه و نسبت به نا امیدی مردم از این بیماری و مشکلات معیشتی ، ایفا کنند . وقتی  از ترس کرونا پارک نمی رویم ، سینما ، تئاتر ، ورزشگاه  و حتی بازار برای خرید مایحتاج  ، جا دارند شاعران و هنرمندان برای نشاط جامعه قدم هایی بردارند . حالا که بیرون رفتن ها محدود شده و برای رعایت پروتکل بیشتر اوقات را در منزل به سر می بریم ، آیا بهترین زمان برای عکس برداری از رویاهای مان نیست ؟ مگر غیر از این است که ما شاعران عکاس رویاها هستیم ؟ پس وقتش رسیده است که دوربین ها را برداریم و همه جا را پر کنیم از عکس های زیبای رویاها .
اتفاقا من چند شعر خوب در همین دوران نوشتم که در حال جمع و جور کردن آن ها هستم

یعنی دارید به انتشار مجموعه جدیدی اقدام می کنید؟


روح بابا منصور ( منصور خورشیدی ، از شاعران بنام معاصر که سرطان ادامه حیات را از او گرفت ) همیشه در آرامش، چه یادآوری به موقعی است سالگرد هجرتش هم 22 آذر بود، خوشبختی من این بوده که مدتی هرچند کوتاه از حضورشان کسب فیض کنم وافتخار بزرگم همشهری بودن با ایشان بود که هربار که به دیدار خانواده می رفتیم گپی باهم می زدیم، در دوران درمان بودند که توی بالکن خانه ی ما در تهران به من گفتند:"مجموعه شعرت را بده می خواهم خودم برای چاپ آماده اش کنم"و افسوس که یک ماه قبل از فوت شان گفتند:" مریم بانوی شعر دعا کن که حالم بهتر شود تا بتوانم مجموعه ات را به چاپ برسانم."


درروزهایی که مجبور به توفیق اجباری مرخصی از کار بودم، سعی کردم بیشتر کارهایم را سروسامان بدهم و البته چند پیشنهاد هم قبل از این وضعیت نابسامان بازار چاپ و کاغذ داشتم، مطمئنا حساسیت من این بار بیشتر است وامیدوارم بتوانم مجموعه ای کامل تر و بهتر در زمان مناسب به دست دوستان برسانم.

 از نظر شما حال شعر امروز چگونه است؟


صحبت کردن از حال شعر سخت است وبهتر است آن را به دوستان مدعی و اهل فن بسپاریم اما می دانم که حال شعر با دست کاری شاعر به زحمت قابل تغییر نیست.بهتر است به فکر درمان سموم شعر باشیم تا زمانیکه درمانی برای آن پیدا نشود سخت است تغییر حال شعر. هرچند من معتقدم حال همه خوب است مگر اینکه خلافش ثابت شود که آن هم جرات می خواهد ثابت کردنش. می دانم که خیلی از اساتید با خواندن این جمله ی من جبهه گیری خواهند کرد اما من صادقانه نظرم را می گویم که آموزش فنون ادبی در کارگاه ها بسیار هم خوب است اما تزریق شاعری در کارگاه های شعر به طوریکه شعرهای بعضی از دوستان کاملا لباس مدرس را به تن کرده با اندکی تغییر در حرف های اضافه و شهرت طلبی به جای توجه به کیفیت، پسندیده نیست.

 و حرف آخر ؟


جز مهربانی هرچیزی در این دنیا از بین رفتنی است، خدا کند که این روزها بیشتر مهربان باشیم و به هم کمک کنیم برای بهتر شدن همدیگر تا جایی که خیالم به آلزایمر مبتلا نشود امیدوارم بتوانم به نوشتن ادامه دهم.
همیشه برای همه بهترین ها را آرزو کردم الان هم جز سلامتی و آرامش حرف پایانی وجود ندارد.
قدر لحظه ها را بدانیم که فردا هرگز قدردان دیروزهای برباد رفته نخواهد بود.
اي بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبُد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
خیام

برچسب ها: موسیقی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: