به گزارش گروه اجتماعی یکتا پرس، امروزه کمتر مدیر ارشد و عالیرتبهای را میتوان یافت که موافق و حامی خلاقیت و نوآفرینی کارکنان نباشد یا با آن مخالفت کند. بسیاری از این مدیران برای کارکنان خلاق و مبتکر خود پاداشهای فوقالعادهای را در نظر میگیرند و همیشه میکوشند تا خلاقیت و ابتکار را به تار و پود سازمانهای تحت رهبریشان تزریق کنند، چراکه بهخوبی میدانند نوآفرینی و خلاق بودن کارکنان و کلیت سازمان، موتور محرکه و عامل پیش برنده رشد و تعالی هر سازمانی محسوب میشود.
با این همه شاهد آن هستیم که در بسیاری از سازمانها و شرکتها بهندرت خلاقیت و نوآفرینی چشمگیری به چشم میخورد و این سوال را به ذهنها متبادر میسازد که چرا با وجود تاکید و اصرار مدیران ارشد بر لزوم خلاقیت و نوآفرینی بازهم شاهد ناچیز بودن آنها هستیم؟
پاسخ این پرسش مهم را باید در یک چیز جستوجو کرد و آن نقش بازدارندهای است که مدیران میانی شرکتها و سازمانها در مسیر خلاقیت و نوآفرینی ایفا میکنند. در واقع این مدیران میانی هستند که بهدلایل مختلف چوب لای چرخ خلاقیت و نوآفرینی میگذارند. در ادامه به پنج دلیل عمده برای این نقشآفرینی منفی و بازدارنده مدیران میانی اشاره خواهد شد.
مدیران میانی بهشدت محافظهکار هستند. مدیران میانی را گاه «مدیران منجمد» نیز میدانند؛ کسانی که بهدلیل اشتغال در یک پست برای مدتهای طولانی به افرادی محافظه و پایبند به روشهای رایج و قبلا جواب پسداده تبدیل شدهاند.
مدیران میانی بر نتایج کوتاهمدت تمرکز میکنند. مدیران میانی را میتوان استادان توجه به نتایج و دستاوردهای فوری و کوتاهمدت دانست؛
مدیران میانی میترسند کارشان را از دست بدهند. ترس از اینکه هرگونه خلاقیت و نوآفرینی باعث شود افراد از شغلی که دارند اخراج شوند موجب میشود تا مدیران میانی در برابر خلاق بودن و متفاوت عمل کردن هراس داشته باشند.
مدیران میانی از ضرر و زیان گریزانند. بسیاری از مدیران میانی به محض دریافت یک ایده خلاقانه از جانب کارکنانشان به سود و زیان احتمالی ناشی از آن میاندیشند و چون بهشدت از ضرر و زیان دیدن گریزان و هراسان هستند در اغلب موارد ایدههای خلاقانه را در نطفه خفه میکنند و به کناری میاندازند.
▫️مدیران میانی معمولا کارکنانی همسان و همفکر را در اختیار میگیرند. مدیران میانی یک سازمان یا شرکت نقش کلیدی و پررنگی در تامین نیرو و استخدامها ایفا میکنند و معمولا کسانی را برای اشتغال در پستهای تحتنظرشان به سازمان پیشنهاد میکنند که با آنها همسو و همفکر باشند.
به هر حال، میتوان چنین جمعبندی کرد که نقش مدیران میانی در زمینه خلاقیت و نوآفرینی در اغلب موارد یا نقشی خنثی و منفعلانه است یا بازدارنده و مخرب. بنابراین برای تسهیل و تسریع فرآیند خلاقیت و نوآفرینی در درون سازمانها لازم است مدیران ارشد و سیاستگذاران و تصمیمگیران سطوح بالای سازمان از یکسو مدیران میانی اهل ریسک و جسور را در بخشهای مختلف بهکار گیرند و از سویی دیگر به آنها این اطمینان و قوت قلب را بدهند که برآمدن ایدههای جسورانه و خلاقانه از زیرمجموعههای آنها با وجود تمام پیامدهای منفی و ضرر و زیانهایی که میتواند متوجه سازمان کند، امری پسندیده و ارزشمند است که نباید به هیچعنوان از آن گریزان بود.