یادداشت/ مریم راد
مریم راد، فرودین ۱۳۵۹ به دنیا آمد. دوره های قصه گویی، داستان نویسی و شعر خوانی و نقاشی را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گذراند. مقاله او تحت عنوان "خانواده و کتاب" در سال ۱۳۹۵ موفق به اخذ لوح تقدیر شد و عنوان فرهیخته را از نهاد کتابخانه ها و اداره ارشاد اسلامی دریافت کرد. اولین کتابش را بصورت مجموعه شعر و نثر به نام " آشنای عشق" به چاپ رساند. و کتاب بعدی، مجموعه شعرهای سپید او بنام "ریوار" که درسال ۱۳۹۹ توسط انتشارات مهر و دل چاپ شد . از او دو داستان بلند" حس لحظه ی آخر" و همچنین "تار و تنبور" در تدارک چاپ است .راد در کنار فعالیت های ادبی و مهندسی به نقاشی در دو سبک سیاه قلم و رنگ روغن هم می پردازد. و گه گاهی مطالب ارزنده ای را برای گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس می فرستد .
در این مطلب مطابق با نیاز جامعه امروز، خصوصاً در حوزه شعر، سعی شده است به نشانه ها و نقش نشانه ها در شعر پرداخته شود.
مریم راد:
طبیعی است که برای درک این جستار ادبی اول باید بدانیم نشانه چیست ؟
نشانه استوار است به قراردادی که در غیاب هر چیزی موجد تصوری از آن در ذهن میشود و ارتباط را ممکن میسازد مثل نشانه های آوایی یا موسیقی هایی که در یک قطعه موسیقی وجود دارد و مو جد مدلول های پیچیده و تجریدی در ذهن میشوندو کشف انها بسیار دشوار و ناممکن است . اما هرچقدر شناخت آن ها و دلالت آنها سخت باشد ، نمیتوان وجودشان را انکار کرد. بخشی از این ابهامات مربوط می شود به زبان و کاربرد زبان. شاید بد نباشد قبل از هر چیز دیگری بدانیم زبان چیست و علم زبان شناسی چه کمکی می کند ؟
در کتاب لغت نامه دهخدا ، زبان مجموعه حروف و کلماتی همراه با قواعدی خاص است که افراد یک جامعه توسط آن با یکدیگر ارتباط کلامی برقرار میکنند و مقصود یکدیگر را می فهمند . علم زبان شناسی از چگونگی ساختمان زبانها تاریخ و روابط آنها با سایر فعالیت های بشری و بالعکس و تاثیر مقابل این فعالیتها در زبان سخن میگوید و از این جهت، مطالعه زبان شناسی را به نحو، معنیشناسی و کاربردشناسی تقسیم میکنند و این تقسیم بندی در درک و جیستی نشانه ها بسیار حائز اهمیت است .
وقتی به ارتباط انسانها به واسطه زبان اشاره میشود، باید دانست که انسانها تدابیر مختلف متعددی را به کار میبرند تا بتوانند نیت و مقصود خود را به همنوعانشان بفهمانند. برای این منظور حتی ممکن است از اشارههای سر و چشم و ابرو گرفته تا علائم و علامتی دیگر بهره بگیرند، چرا که مدار زندگی انسان بر پایه ارتباط استوار است و هر چیزی یا هر علامتی که به درک منظور گوینده کمک کند و به عنوان قرارداد بین انسانها شناخته شده باشد، در این راه پذیرفته شده است .
برخی از این قراردادها مربوط میشود به" نحو" و "نحو" مطالعه دستور زبان است. مطالعه اینکه کدام رشته کلمات ; جملات درست ساخت از یک زبان مفروض اند و حتی پرداختن به چرایی آنها. در واقع قوانینی که از قرن ها پیش از زبان فارسی باستان و اوستا با استفاده از تقسیمات و طبقه بندی های به وجود آمده اند و دامنه وسیع الفاظ آنها با اخذ لغات، در طی قرون و دورههای مختلف از زبانهای مختلف وسیعتر شده است.
دستور زبان یعنی قوانینی که مطابق با آنها، شخص میتواند در زبان درست و بدون غلط سخن بگوید و بنویسد . وسیله و هدف اصلی زبان ; به واسطه این قوانین که ایجاد ارتباط است; بهتر اتفاق می افتد .
در اصطلاح معمول زبان یعنی خیال و اراده وسیله کلمات نوشتنی و زبان گفتنی که ما از راه گوش میشنویم و میفهمیم. ترکیب میشود از صداهای مختلف که از دهان بیرون میآید و توسط زبان، گلو، دندان، لثه و..... به کمک و یاری یکدیگر پدیدار می شوند. این زبان در واقع موضوع است که به مرور زمان به واسطه امتزاج و اختلاط مردم و طوایف با یکدیگر، اخذ و وضع شده است. این زبان نوشتنی که ما از راه چشم می بینیم و می خوانیم ، در ابتدا علامتی بوده که برای یک چیز و یا یک مفهوم وضع شده است .گسترش آنها کم کم خط اختراع شد. بنابراین ، رسمالخط هم تاثیر خود را بر زبان اعمال کرده و به عنوان قوانینی در زبان در نظر گرفته میشود.
معنیشناسی مطالعه معناست که عمدتاً بهصورت روابطی که عبارات زبانی با دنیا دارند و به واسطه آن با معنا هستند تعبیر میشود.
کاربردشناسی کاربرد عبارات زبانی، در کنش های گوناگون اجتماعی را مطالعه می کند که شامل گفتگو و ارتباط روزمره است اما تنها منحصر به آن نیست .
لازم به ذکر است که بخش از ماهیت زبان در گروه فلسفه است. هر شاعری که در صدد خلق زیبایی ست و می خواهد هویتی هنری به آثارش بدهد، بین سخن و هنری و زیبایی که به طور قطع جدا از فلسفه نیست، رابطه محکم و استوار وجود دارد. زبان کانون و مرکز مطالعه نشانه به شمار میرود. یک شاعر نشانهها را به خدمت خود میآورد تا در زبان اثرش; به واسطه رابطه ای که بین کلمات ایجاد میکند، بتواند به هدف و موضوع مورد نظرش برسد.
از آنجایی که هر واژه نماینده لفظی معنادار است و هر واژه می تواند به عنوان یک نشانه در نظر گرفته شود ، پس میتوان گفت که نشانه شناسی در پی فهم ساختارها و تحلیل تمهیداتی است که تاثیرات معانی را چند برابر کند . بنابراین به یاری تعاریفی که هرمنوتیک از معانی ارائه میکند به تفسیر جدیدی از آثار حول محور نشانه و نماد می پردازد و سپس با استفاده از بوطیقا به معنی جای نظام مند اندیشه می پردازد تا با ترکیب بر پدیدارشناسی به توضیح و تبیین آغازین تفکر پردازد .
الف - در مطالعه نشانه ها باید روابطی را بررسی کرد که تولید معنی را ممکن میسازد. در مقابل تنها زمانی میتوان به تعیین روابط موجود میان اقلام مختلف پرداخت و آنها را نشانه فرض کرد که پایبند قواعد موجود در زبان باشند.
در اینجا اشاره به دو نکته را ضروری میدانم; نخست; پدیدههای اجتماعی و فرهنگی موضوعات یا رویدادهای صرفاً مادی نیستند بلکه از معنی ورق برخوردارند و زیرمجموعههای نشانه به حساب میآید و دیگری; این موضوع و رویدادها از ذات و جوهر ای برخوردار نیستند و برحسب شبکهای از روابط برونی و درونی تعریف می شوند .
با توجه به توضیحاتی که ارائه شد کاملا مشخص است که نشانه ها بحثی ساختاری هستند و زبان شناسی ساختاری و اغلب در تحلیل جمله استوار است یا علاوه بر پرداختن به لایه های ساختاری جمله و متن به لایه سومی به نام "گفتمان " میپردازد . در همه اینها نشانه ها نقشی اساسی دارند . در این بین; از" بافت زبان" هم نباید غافل شد. منظور از" بافت زبانی" همان بستری است که معنای دقیق واژگان و جملات را مشخص میکند و مقوله هایی مثل قرینه لفظی و قرینه معنوی از زیر مجموعه گسترده ی " بافت زبانی" هستند.
این بافت در سطح روابط همنشینی واژگان در روابط معنایی مثل هم معنایی; چند معنایی یا حتی در سطوح گسترده تری چون پاراگراف و متن نیز به خواننده کمک میکند تا معنای دقیق و مشخص کلام دست یابد.
بنابراین " بافت زبانی " را به عنوان یکی از راههای دریافت معانی موجود، در جملات میتوان در نظر گرفت. هدف از بررسی" بافت زبانی " بیشتر سنجش سطح بلاغت سخن و بررسی معنای جمله است.
در یک برداشت کلی; میتوان مفهوم قواعد را چنین توضیح داد; قواعد بر اساس یک فرهنگ و حاکم بر زبان و شیوههای ادراک، روشها فراوردهها، ابزارها، ارزشها و سلسله مراتب کردارهای آن فرهنگ; از آغاز برای هر فردی، بر اساس نظم عینی و تجربی برقرار میشود و انسان همواره با آنها سر و کار دارد و در درون آن احساس راحتی می کند. در درون این احساس است که معنا و نشانه توأمان با هم شکل می گیرد .
علوم مربوط به انسان، مجموعه ای از نشانه ها ست و انسان هم خود بخشی از این نشانه هاست. نشانه هایی که از این از طریق آنها زندگی می کند یا به واسطه آنها به زندگی خود نظم می بخشد. این انتقال مفهوم یا منظور گوینده به هر روشی که اتفاق بیفتد، سبب شکلگیری" معنی ها و یعنی ها" از دیدگاه علم هرمنوتیک میشود . " معنی" عبارت از مفهوم صریح و روشن. دلالتی که همگان در فهم آن مشترک اند . اما "یعنی" دلالت تحویلی و توجیهی و ضمنی ست. کلمه "معنی" مفهوم اسمی دارد و کلمه " یعنی" مفهوم فعلی دارد. اسم فاعل ندارد اما برای فعل ، فاعل لازم است" یعنی "نیازمند فاعل است و در آن فاعل بالقوه است. پس از فاعل ها متعددند و قلمرو دلالی آنها نیز می تواند متعدد باشد. به همین سادگی زمینه برای چند معنایی جمله فراهم می شود . از طرف دیگر" اسم " یک مسما بیشتر ندارد. مسمایی که یکسان و روشن است و مفهوم آن برای همگان یکسان است. پس قلمرو دلالی آن محدود است.
بنابراین میتوان معتقد بود که قلمرو دریافت کننده و مخاطب از منظر دلالت [دال و مدلول ها] قابل توجیه است. معنا در درون زبان و درون متن شکل می گیرد. این شکل گیری تابع کنش گفتمانی و عملیات گفته پردازی است. از سوی دیگر در علم زبانشناسی ثابت شده که مکانیسم تفکر در ذهن انسان; بدون بهره گرفتن از زبان امکان پذیر نیست و نظریات ادبی هم حاکی از این واقعیت هستند که معنا صرفاً در زبان بیان میشود و در آن بازتاب مییابد .
ب - در واقع معنا محصول زبان است . معنا در نظام زبان آفریده میشود. بدون استفاده از نشانه های زبان( صوتی تصویری و خطی) امکان اندیشیدن وجود ندارد. در واقع رابطه الفاظ زبان و مدلولهایشان به فهم شنونده کمک می کند . الفاظ، میتوانند به صورت ردیفی از کلمات به عنوان جملات کامل پذیرفته شوند که در این صورت مبتنی بر قواعد حاکم در نحو یا صلاحیت زبانی که با جستجوی هم شکل های قاعده مند به عنوان قاعده زبانی پذیرفته میشوند، قابل قبول هستند. یعنی در هر صورت ،هر حرکتی که نشان دهنده ابداع خلاقانه در زبان باشد ، به شرط پیروی از قواعد نحو ،معنا شناسی و کاربرد شناسی پذیرفته شده است.
جمله واقعی در اصل به چیزی خارج از زبان اشاره دارد و شبه جمله بر اساس مقولات زبانی، با اشاره به مدال های انتزاعی قابل توجیه است. شبه جمله ها معمولاً برای بیان عواطف و حالات درونی گوینده به کار میروند و مفهومی نزدیک به جمله دارد. مثل افسوس، اصوات تقلید شده از طبیعت و....
در دستور زبان فارسی یک یا چند جمله در کنار هم مفهوم کامل دارند و در این بین موضوعاتی مثل اسم، صفت و فعل ; چون میتوانند عامل تغییر معنایی در جمله باشند ; به معنای آنها توجه می شود. زیرا از عوامل اصلی کنش های کلامی به حساب میآیند و سبب ساخت تعدد معانی میشوند .
دراین بین ، از علم morphology یا علم واژه شناسی یا Etymology ریشه شناسی هم نمیتوان غافل شد. زیرا عناصر سازنده واژه ها مانند پسوندها و پیشوند ها و .... در ساخت گنجینه واژگان نقش دارند و در قالب روابط معنایی دخیل هستند .
ج - در شعر; نمادها و نشانه ها می توانند بخشی از تخیلات شاعری باشند که در زبانشان جاری شده و بخشی از تعریف زیبایی، از دیدگاه هنری را به خود اختصاص دهند . بنابراین اولاً ، ساخت نمادها و نشانه ها باید با آگاهی کامل صورت گیرد و ثانیا ; در بین دال و مدلول های آنها قرابت معنایی وجود داشته باشد. برای قرابت معنایی، دلیل لازم است و دلیل یا دال به معنای ارسطویی واژه یا برهان که هنوز هم کاربرد دارد، نیست. بلکه به معنای علامت یا نشانه است که در شکل کلی دال نماینده مدلول است و دلالت آنها تا جای امکان پذیر است که میان دال و مدلول وابستگی یا تعلیقی وجود داشته باشد .
اگر دالی وجود دارد پس معنای وجود دارد و واسطه ی این دال مدلول هم وجود دارد. هر نشانه میتواند دورو داشته باشد که یک رویه آن بر روی دیگرش دلالت میکند.
مثال می زنم :
( گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم
از بلند كاج كوچه ی بن بست
گر بدین سان زیست باید پاك
من چه ناپاكم اگر ننشانم از ایمان خود چون كوه
یادگاری جاودانه برتر از بی بقای خاک
در این مثال "فانوس" نمادی از روشنایی و رهایی از تاریکی و خفقان است و ترکیب استعاری "فانوس عمر" نشانه طول عمر است. همین نشانه کمک می کند تا شما تمام مفهوم و محتوای کلی اثر را درک کنید .
کلام آخر اگر آثار شاعران، معانی داشته باشد باید نظامی زیربنایی از تمایزات و قراردادهای موجود هم داشته باشند که بتواند تحقق این معنی را ممکن سازند. معنای هر نشانه در واقع محصول یک فرهنگ است، محصول قراردادها و توافق مشترک در مورد نشانه های زبانی که ماهیت قراردادی یا اختیاری آنها کاملاً روشن است .
دلالت همیشه در زبان و به صورت رابطه بین لفظ و معنی است و در سه حالت اتفاق میافتد. دلالت مطابقی، که رابطه لفظ بر معنای اصلی خود است یعنی همان معنای قاموسی کلمات. دلالت تضمنی، که دلالت کل بر جز است مثل دلالت خانه به دیوار و دلالت التزامی، که رابطه لفظ و معنی ست که لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
بنابراین وقتی شاعران تراوشات ذهنی خود را به روی کاغذ می آورند باید بدانند واقعیات مذکور توضیحی جذاب، در عین حال مطابق با فهم متعارف وجود داشته باشد. معنای یک جمله یا عبارت می تواند طیف وسیعی از عقاید ( ازعقاید عامیانه گرفته تا عقایدفنی) را مشخص می کند شکل فهم موضوع مشکل بسیاری از آثار امروز است که حاصل ناآگاهی شاعران نسبت به دال و مدلول آنهاست. شاعر امروز نیاز به اگاهی بیشتری برای بکار بردن دال و مدلول ها دارد.
اینکه بتواند بستر مناسبی را برای بکارگیری دال و مدلول ها در اثار فراهم کند تا علاوه بر ایجاد زیبایی و ساخت معنا، فرم خوبی را در هر قالبی ارائه کند.
انتهای پیام /