بار دیگر؛ قتل و خشونت خانگی | یکتاپرس
اخبار مربوط به خشونت و قتل همیشه ناگوار بوده و عموما موجب جریحه‌دار شدن احساسات عمومی می‌شود، اما هولناک‌تر از این موضوعات بحث قتل و خشونت خانگی است، خانه محیطی امن برای تمامی افراد جامعه محسوب می‌شود و پدر و مادر آغوش گرم خود را با روی خوش بر روی فرزندشان باز می‌کند.
کد خبر: ۳۴۵۴۱
۱۰:۵۷ - ۰۸ خرداد ۱۴۰۰

قتل و خشونت خانگی

گروه اجتماعی یکتاپرس؛ زمانی که محیط خانه و خانواده برای فرد امنیت لازم را نداشته باشد، آن زمان جامعه در معرض انواع آسیب‌ها و معضلات اجتماعی قرار می‌گیرد، انتشار اخبار مربوط به قتل و خشونت‌های خانگی روان جامعه را تحت تاثیر تبعات منفی خود قرار می‌دهد، قتل رومینا به دست پدرش یکی از اخبار جنجالی و پرتنش در سال گذشته بود که باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی افراد جامعه شد، دختری که به‌علت دل بستن به یک پسر با مخالفت خانواده روبرو می‌شود و دست به فرار از خانه می‌زند، پس از بازگشت به خانه به دست پدرش به قتل می‌رسد، قتل رومینا یکی از هزاران خشونت خانگی است که در زیر پوست شهر رخ می‌دهد و شاید هیچ زمان این خشونت‌ها رسانه‌ای نشود.

این روز‌ها مجددا خبر قتل بابک خرمدین به دست پدر و مادرش در صدر اخبار حوادث قرار گرفت، خشونتی که شاید در باور خیلی از افراد جامعه نگنجد که چگونه یک پدر و مادر می‌توانند با این قساوت دست به قتل فرزندان خود بزنند و حتی ذره‌ای ابراز پشیمانی از این موضوع نداشته باشند.

طبق آمار‌های ارائه شده از سوی نهاد‌های متولی بحث خشونت خانگی در ایام شیوع کرونا و باتوجه به فشار‌های عصبی ناشی از قرنطینه و مشکلات اقتصادی افزایش قابل توجهی داشته است، شاید بتوان گفت ضعف‌های قانونی در بحث برخورد با خشونت و قتل‌های خانوادگی تا حدودی نیز بر این موضوع تاثیرگذار است.

سه تا ۱۰ سال حبس، مجازات پدران قاتل فرزند

فتحی یکی از وکلای چهارمحال اظهار کرد: قطعا شرایط موجود جامعه و مشکلات اقتصادی در این موضوع بی‌تاثیر نیست.

در بحث قتل‌های خانوادگی اولیای دم (پدر) مشمول قصاص نمی‌شود و بسته به شرایط وقوع قتل، شرایط روحی قاتل و. سه تا ۱۰ سال حبس برای پدری که مرتکب قتل فرزندش شده باشد، در نظر گرفته می‌شود، اما اگر مادری فرزندش را به قتل برساند، او مشمول مجازات قصاص خواهد شد.

طبق پژوهش‌های صورت گرفته بر روی پرونده‌های خشونت و قتل‌های خانوادگی، عموما مسائل روانی فرد مرتکب جرم خشونت و قتل در ارتکاب آن تاثیرگذار است.

بی‌توجهی به درمان مشکلات روانی، موجب ایجاد خشونت در فرد خواهد شد

حمیرا رئیسی روانشناس خانواده اظهار کرد: زمانی‌که سطح استرس در جامعه افزایش پیدا کند و افراد توانایی لازم برای کنترل خشم و عصبانیت را نداشته باشند، این خشم را به سایرین از جمله دوستان و اعضای خانواده انتقال می‌دهند، انتقال خشم به افراد در دسترس و اعضای خانواده یکی از راه‌های برخورد با این پدیده محسوب می‌شود.

عموما افراد در ذهنشان خانواده را یک محیط امن و دارای آسایش می‌دانند و باتوجه به این موضوع انتظار دارند که خانه و خانواده برای آن‌ها آسایش و امنیت را فراهم کند، بسیاری از خانواده‌ها نیز این کارکرد را در جامعه دارند.

وقتی سطح خشونت به‌صورت فردی و اجتماعی در جامعه افزایش پیدا می‌کند، در وهله اول تبعات این موضوع در خانواده نمایان می‌شود، بسیاری از افرادی که مورد خشونت خفیف در جامعه قرار گرفته‌اند، عموما این خشونت روانی، جسمانی و عاطفی را از نزدیکان و دریافت کرده‌اند، در حال حاضر خشونت روانی و عاطفی آمار بالاتری نسبت به خشونت فیزیکی در جامعه کنونی دارد.

تحقیر کردن، مسخره کردن، بی‌توجهی، هدف قرار دادن عزت نفس فرد، بی‌اعتنایی و ... از جمله موارد خشونت روانی و عاطفی علیه افراد است، به‌دلیل اینکه اعضای خانواده زمان بسیاری را در کنار یکدیگر سپری می‌کنند، این نوع خشونت در کانون خانواده بیش‌تر دیده می‌شود.

اگر مشکلات روحی و روانی در افراد به‌موقع تشخیص داده و درمان نشود، در گام اول خود را به‌صورت خشونت عاطفی و روانی نشان می‌دهد و سپس ممکن از به‌واسطه‌های مختلف این خشم به سمت درگیری‌های فیزیکی و ضرب و جرح کشیده شود.

زمانی‌که آستانه تحمل افراد به‌دلیل مشکلات متعدد پایین می‌آید، ممکن است فرد دست به یک اقدام جنون‌آمیز بزند، تبعات این اقدام خود فرد و خانواده‌اش را تحت تاثیر قرار خواهد داد، عموما خشونت فیزیکی در خانواده بر روی همسر و فرزند رخ می‌دهد.

خودکشی نیز یکی از اشکال خشونت به‌شمار می‌رود، زمانی‌که فرد نتواند عصبانیت خود را به دیگران منتقل کند به خود آسیب وارد می‌کند تا این نفرت و عصبانیت را به خانواده و جامعه نشان دهد.

قتل‌هـای خانوادگـی، شـدیدترین نـوع خشـونت خانگی محسوب می‌شود

عزیزالله آقابابایی جامعه‌شناس در خصوص علل و انگیزه‌های شکل‌گیری قتل‌های خانوادگی از دیدگاه جامعه شناختی، اظهار کرد: خانــواده زیربنایی تریــن رکن هر جامعه و به‌طــور یقین مهم‌تریــن نهاد اجتماعی محسوب می‌‎شود؛ زیرا بیش از نهاد‌های اجتماعی دیگر هم‌چون دولت و نهاد‌های آموزشی و فرهنگی در شـکل‌گیری شخصیت افراد و انتقال ارزش‌هــا و هنجار‌های جامعه نقش ایفا می‌کند.

به همین دلیل آســیب‌های موجود در نهاد خانواده از جملــه انواع خشــونت‌های خانوادگی که شدیدتریــن نوع آن قتل است، جامعه را با بحرانی جدی مواجه می‌ســازد، امروزه قتــل، به‌عنــوان یک نوع خشــونت یــا پرخاشــگری، یکــی از آســیب‌ها و کجروی‌هــای عمــده در جهــان امــروز محسوب می‌شود کــه ماهیتــی اجتماعــی داشــته و بیشــتر در تعامــات بیــن شــخصی و بیــن گروهــی صــورت می‌گیــرد، این موضوع امنیــت اجتماعــی افــراد و گروه‌هــا را مــورد تهدیــد قــرار می‌دهــد.

قتل‌هـای خانوادگـی، شـدیدترین نـوع خشـونت خانگی محسوب می‌شود، کـه در آن افـراد، بـه دلایل مختلف بـه مجـروح کـردن یـا کشــتن اعضــای خانــواده خــود اقــدام می‌کننــد.

از آنجا کـه جـرم یـک رفتـار انسـانی اسـت و ماهیـت طبیعـی دارد، بنابراین در نظریـه جرم‌شناسـی فرهنگـی قابـل توجیــه اســت و همچنیــن طبــق نظریــه مرتــن نبود تناسـب بیـن اهـداف و وسـیله، سـبب وقوع جـرم و انحـراف از سـوی افـراد می‌شـود.

موضــوع همســر کشــی به روشــنی در نظریــه جرم‌شناســی فرهنگــی قابــل بررســی اســت، زیــرا جـرم یـک رفتـار انسـانی محسوب می‌شود کـه از نظـر ماهیـت فرهنگـی، محصـول نظـم اجتماعـی اسـت، نظمی کــه تمامی افراد در زمــان مشــخصی در آن بــه ســر می‌بریــم، بــه زبانــی دیگــر جــرم دربرگیرنــده تجربیــات و رفتارهــای زندگــی روزمــره تمــام اعضــای جامعــه اســت.

به‌طور مثال قتل‌های ناموسی بیش‌تر در جوامــع ســنتی رواج دارد، تئوری منابع می‌گوید زمانی که فرد دارای منابع زیاد یا در شرایطی منابع او بسیار ناکافی است، احتمال این کــه از راهبرد خشونت استفاده کند، زیاد است.

برای مثال زمانی‌که یک فرد بخواهد بر فرد دیگری اعمال قدرت کند، اما منابع او نظیر تحصیلات، شغل، درآمد و مهارت در سطح پایینی قرار دارد، از خشونت برای تداوم موقعیت خویش استفاده می‌کنــد، تئــوری فشــار ســاختاری عمومــی، فشار‌های روانی ـ اجتماعی از عمده‌تریــن عوامل در باب تبیین خشونت محسوب می‌شــوند که توجه به آن‌هــا ســابقه‌ای دیرپا در ادبیات علوم اجتماعی دارد.

هر عاملی که احتمال گرایش فرد به صدمه و آسیب را افزایش دهد، ریسک فاکتور تلقی می‌شود، ریسک فاکتور‌ها را می‌توان حول محورهایی، چون فرد، خانواده، مدرسه، اجتماعات محلی و ساختار‌های اجتماعی دسته‌بندی کرد.

همچنین روحیه پرخاشگری و عصبانیت در شکل‌گیری خشونت تاثیرگذار است، با توجه به مصاحبه‌های عمیق با افرادی که مرتکب خشونت شده‌اند می‌توان گفت بیشتر پاسخگویان روحیه پرخاشگری دارند و سر هر موضوع کوچکی دعوا راه می‌اندازند و بلافاصله وارد هر درگیری می‌شوند، روحیه پرخاشگری و نبود مدیریت خشم ممکن است به شکل‌گیری خشونتی مرگبار منجر شود.

عدم اعتماد به نفس و احترام به خود، روحیه ماجراجویی و هیجان‌طلبی، نداشتن روحیه مسئولیت پذیری، مذکر بودن، تحریک آنی و تحریک پذیری، شهرت طلبی، خطرپذیری و ترک تحصیل از دیگر عوامل موثر در شکل‌گیری خشونت در افراد است، عموما مردان بیش‌تر از زنان در معرض فرصت‌های ارتکاب به جرم قرار می‌گیرند واین مسئله آن‌ها را نسبت به درگیری آسیب‌پذیرتر می‌سازد.

داشتن والدین ضداجتماعی و دارای سابقه جرم و اعتیاد، ضعف ارتباط صحیح بین والدین و فرزندان و تضاد، تعارض و خشونت‌های خانوادگی از جمله عوامل موثر در این موضوع است.

عوامل محلی و عوامل کلان اجتماعی از جمله سکونت در محله‌های جرم خیز، توسعه نگرش‌های ضداجتماعی از طریق خشونت، نبود و یا ضعف نظارت‌های غیررسمی در اجتماعات محلات، موقعیت و هژمونی همالانی، پرسه زنی، پارک گردی، نبود کارایی مدارس در جذب دانش آموزان، عدم وجود مشاوره‌های محلی، فقر اقتصادی و فرهنگی، بیکاری، عدم توزیع عادلانه درآمد و تبعیض‌های اجتماعی در وقوع جرم موثر است.

در جرم‌شناسی کلاسیک رابطه میان فقر و جرم محرز است، اما بسیاری از تحقیقات نشان می‌دهند که بسیاری از افراد فقیر، زندگی شرافتمندانه‌ای را در پیش می‌گیرند، شاید طرح مسئله به این صورت قابل اصلاح باشد که بسیاری از کسانی که دست به جرم می‌زنند از فقر اقتصادی و فرهنگی رنج می‌برند؛ بنابراین دولت و مسئولان باید با ایجاد شغل برای تمامی افراد جامعه و حمایت‌هــای اقتصادی از آنان برای رفع زمینه فقر خانواده‌هــا و ارتقای سطح زندگی آنان کوشش کنند.

تأســیس خانه‌هــا و پناهگاه‌هــای امن برای این زنان و نگهداری از آنان تا زمان حل نهایی مشکلاتشان یک راهکار حمایتی برای جلوگیری از وارد شدن آسیب به آن‌ها است، باید خدماتی به این افراد ارائه شود تا آن‌ها استقلال مالی پیدا کنند و به‌علت مشکلات مالی مجبور به ادامه زندگی پر از خشونت نباشند.

بیشتر زنان درگیر در پرونده‌هــای همسرکشــی قبل از قتل، قصد طلاق داشــته‌اند، اما به خاطر ترس از جدایی از فرزندان، روند طولانی و شرایط سخت طلاق حاضر به این کار نشده بودند، بنابراین لازم است قوه قضاییه با تدوین قوانین عادلانه‌تـر به حل این مشکل کمک کند.

همچنین نیاز است آموزش به خانواده‌هــا به‌منظــور جلوگیری از ازدواج اجباری دختران و نشان دادن نتایج وخیم روانی ـ اجتماعی این نوع ازدواج‌هــا در دستور کار قرار گیرد.

انتهای پیام/

منبع: ایسنا
برچسب ها: قتل

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: