به گزارش گروه اجتماعی یکتا پرس، داشتن بچه زمانی برای خانوادهها یک ضرورت بود، اما به مرور روند و نگرشی در جوامع مختلف شکل گرفت که این ضرورت را تحتالشعاع قرار داده و در خود حل کرد. در فامیل ما زوجهای جوانی هستند که بهرغم گذشت حتی ۱۰ سال از شروع زندگی مشترک نه تنها فرزندی ندارند بلکه اصولاً به فکر داشتن بچه هم نیستند.
با کمی مطالعه و بررسی میتوان فهمید شیوع این تفکر حداقل در جامعه ایرانی ریشه در عواملی دارد که مهمترین آنها بهصورت موجز عبارتند از: بیاهمیت شدن ازدواج و یا فرزندآوری بین جوانان، اشتغال همزمان زن و شوهر، ازدواج دیرهنگام در سنین بالاتر، تغییر اولویتها مانند توجه بیشتر زوجین جوان مرفه به راحتی و تفریحات خود، تحولات اقتصادی مانند بیکاری و تورم و گرانی افسارگسیخته مسکن، عدم احساس امنیت اقتصادی و شغلی و شاید هم گلایه خانوادهها از اوضاع زندگی در حضور فرزندان و در بلندمدت کاهش رغبت جوانان به ازدواج و فرزندآوری.
وقتی متوجه میشویم زنوشوهری قصد دنیاآوردن فرزند ندارند، وسوسه فکر اینکه توانایی بهعهدهگرفتن مسئولیت پرورش دیگری را ندارند سراغمان میآید. البته کم نیستند کسانی که در زندگی با معضلاتی چون اعتیاد، افسردگی، اختلال روانی و نظایر اینها سروکار دارند و واقعا شرایط را برای رشد کودک مناسب نمیدانند. منتها جالب است بدانید نیاوردن فرزند دلایل متعددی ممکن است داشته باشد و این فقط یکی از دلایل است.
کسانی هستند که به مشکلاتی مثل لبریزشدن جمعیت در کره زمین اشاره میکنند یا مثلا به تعداد روبهفزونی مردمان فقیر و مستمند یا به کودکانی که نان شب برای خوردن ندارند. در واقع، این دسته از زنوشوهرها نمیخواهند خود را با شرایط وفق دهند و سبب دوام آن شوند. آنطور که دیدگاه خاص خودشان است، نمیخواهند به مشکل بیفزایند، حالا که نمیتوانند راهحل باشند. فکر میکنند آوردن فرزند در شرایط حاضر عادلانه نیست.
حتما نباید کودکی را بزرگ کرده باشید تا بدانید چقدر زحمت و دردسر دارد. سالهای اولیه که تقریبا تمامی وقت و انرژی صرف رسیدگی به کودک میشود. شببیدارشدنها با صدای گریه کودک، عوضکردن منظم پوشک بچه، رسیدگی به او در اوقات بیماری و ناخوشی، و در آینده خرج مدرسه و بسیاری مسائل دیگر. خیلیها تمایلی ندارند زیر بار این مسئولیتها بروند. ترجیح میدهند وقت و انرژیشان را صرف خود کنند؛ مثلا در کارشان پیشرفت کنند، سفر بروند، سرگرمیهایشان را دنبال کنند و نظایر اینها.
این دسته از زنوشوهرها دوست ندارند برای اشاره بهشان از اصطلاح «بیفرزند» (Childless) استفاده شود. خودشان اصطلاح «آزاد از قید فرزند» (Childfree) را ترجیح میدهند؛ چون فکر میکنند با این اصطلاح کمتر از سوی دیگران قضاوت میشوند. تصمیمی است که خودشان در کمال صحت عقل گرفتهاند و ترجیحشان آن است که اینطور زندگی کنند.
زنان در گذشته، در مقایسه با مردان، با محدودیتهای بیشتری روبهرو بودهاند. نقش و جایگاهی که جامعه برای زن تعریف میکرد او را مجبور میکرد در خانه بماند و مهمترین کارکردش بهدنیاآوردن و پرورش فرزند باشد؛ چیزی که بهباور مردمان آن روزگار علت آفرینش زن بوده است. طبیعتا چنین دیدگاهی باعث میشد تا زنان از بسیاری از امکاناتی که نصیب مردان میشد بیبهره بمانند، در رأس اینها امکان درسخواندن و کارکردن.
اما حالا اوضاع بهگونه دیگری شده است. زنان هم مثل مردان درس میخوانند و کار میکنند. هم زن و هم شوهر در فراهمکردن سرمایه لازم برای ادامه زندگی شریکاند. با این حساب، میتوانیم نتیجه بگیریم بسیاری از انتظاراتی که در گذشته از زنان میرفت، در حال حاضر، در حال رنگباختن است.
فرزندآوری در سالهای اخیر در ایران سیری نزولی داشته است. با استناد به آمار کنونی، میانگین تولد در کشور کمتر از ۲ فرزند یعنی ۱٫۷ فرزند است. این آمار نشان میدهد میانگین تولد در کشور کمتر از سطح جانشینی است؛ یعنی اگر فرض بر این باشد که بهازای هر پدر و مادر یک فرزند داشته باشیم، در حال حاضر این اتفاق رخ نمیدهد. بهعلاوه، میزان رشد جمعیت در کشور، از ۱٫۲۹ درصد در سال ۱۳۹۰، به کمتر از ۱ درصد در سال ۱۳۹۸ رسیده است.
انتهای پیام/