هاروکی موراکامی فردا به دنیا می آید | یکتاپرس
چشم هايت را كاملا باز نگه دار. فقط يك ترسو چشم هايش را مي بندد. بستن چشم هايت و گرفتن گوش هايت زمان را متوقف نمي كند.
کد خبر: ۶۸۸۸۸
۱۴:۱۶ - ۲۱ دی ۱۴۰۰
هاروکی موراکامی

بستن چشم هايت چيزي را تغيير نمي دهد. هيچ چيز فقط به خاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق مي افتد نمي بيني٬ ناپديد نمي شود. در حقيقت بار ديگري كه چشم هايت را باز كني اوضاع حتي خيلي بدتر خواهد بود. دنيايي كه ما در آن زندگي مي كنيم اين چنين است. چشم هايت را كاملا باز نگه دار. فقط يك ترسو چشم هايش را مي بندد. بستن چشم هايت و گرفتن گوش هايت زمان را متوقف نمي كند.

هاروکی موراکامی در 12 ژانویه 1949 در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال 1968 به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال 1971 با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته ی خودش در آوریل سال 1978 در هنگام تماشای یک مسابقه ی بیسبال، ایده ی اولین کتاب اش، به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در سال 1979 این رمان منتشر شد و در همان سال جایزه ی نویسنده ی جدید گونزو را دریافت کرد. در سال 1980 رمان پینبال (اولین قسمت از سه گانه ی موش صحرایی) را منتشر کرد. در سال 1981 بار جازش را فروخت و نویسندگی را پیشه ی حرفه ای خود کرد.

موراکامی وقتی که 29 ساله بود، شروع به نوشتن داستان کرد. خودش می‌گوید: «من قبل از آن چیزی ننوشته بودم و یک شخص معمولی بودم، یک باشگاه جاز داشتم و هیچ نوشته‌ای خلق نکرده بودم».

موراکامی دو رمان اول خود را نابالغ و ناتوان می‌داند و معتقد است که آنها را نباید به زبان انگلیسی ترجمه کرد. او در مورد رمان در تعقیب گوسفند وحشی می‌گوید: «اولین کتابی بود که من می‌توانستم نوعی احساس شادی را به گفتن یک داستان احساس کنم. وقتی یک داستان خوب می‌خوانید، فقط خواندن را ادامه می‌دهید و از آن لذت می‌برید و من وقتی یک داستان خوب نوشتم، فقط از نوشتن لذت بردم.»

در سال 1985، موراکامی کتاب «سرزمین عجایب بیرحم و پایان جهان» را نوشت که فانتزی رؤیایی که عناصر جادویی کار او بود را تبدیل به چیزی بیشتر و جدیدتر در سبک نوشتنش تبدیل کرد. او در سال 1987 با انتشار چوب نروژی که یک داستانی در مورد دلتنگی، از دست دادن را نوشت که یک موفقیت بزرگ و شناخت ملی به دست آورد. این کتاب در میلیون‌ها نسخه در بین جوانان ژاپنی فروخته شد. این کتاب، موراکامی ناشناس را در کانون اصلی توجه قرار داد و پس از آن او ژاپن را ترک کرد. خودش در این باره می‌گوید: «زمانی که من ژاپن را در سال ۱۹۸۶ یا 1987 ترک کردم، نویسندهٔ مشهوری بودم. اما بعضی از مردم فکر می‌کردند که من برای به دست آوردن شهرت فرار کرده‌ام ولی من فقط می‌خواستم به تنهایی و از صمیم قلب خودم به همه چیز نگاه کنم، چون در ژاپن خیلی شناخته‌شده بودم ولی دراروپا هیچ‌کس نبودم.»

موراکامی از اروپا به آمریکا سفر کرد، در ایالات متحده زندگی کرد و اکنون و در حال حاضر در اویسو کاناگاوا که یک منطقهٔ مسکونی در ژاپن است زندگی می‌کند و یک دفتر کار در توکیو دارد.

چند جمله خوب از موراکامی:

«اگر یک چیزی به قدر کافی مهم باشد یک اشتباه کوچک به کلی خرابش نمی‌کند یا از بین نمی بردش»

«هر قدر همه چیز سطحی و کسالت بار باشد، زندگی باز ارزش زندگی کردن دارد. لازم است هر قدر می‌توانی، از نخ منطق استفاده کنی و ماهرانه همهٔ چیزهایی را که ارزش زندگی کردن دارند به خودت بدوزی»

«مردن دردناک است. خیلی دردناک‌تر از آنکه فکر کنی. تو کاملا تنهایی. شگفت آور است که یک شخص چقدر تنها می‌تواند باشد. بهتر است آن را به خاطر داشته باشی. اما می‌دانی، اگر یک بار نمیری، نمی‌توانی دوباره متولد شوی".

مرگ، نقطه ی مقابل زندگی نیست، بلکه بخشی از آن ست.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: