معرفی یک کتاب/ مریم نفیسی راد
کتاب زوال تدریجی یک زن به قلم نیره موسوی دلخوش، یک داستان واقعی است که نوشتن وتحقیقات راجع این خانواده بزرگ سه سال به طول انجامید. چاپ اول این کتاب از انتشارات رادمهر منتشر شد و با استقبال بسیار خوبی روبهرو شد و اکنون چاپ دوم آن از انتشارات نسل نو اندیش، منتشر خواهد شد.
این کتاب ژانر وسبک فمینیستی اجتماعی وتاریخی به سبک سیاق رئال وگاهی سوررئال نگاشته شده و داستان زندگی سه زن از یک خاندان بزرگ از زمان پهلوی تا بعد از انقلاب جریان دارد.
سرنوشت این سه زن مثل زنجیره به هم مرتبطند چون از یک خانواده هستند. وجریانات واتفاقاتی که در زندگی آنها رقم خورده، از ماه منیر شروع شده وبه تارا ختم میشود.
برشی از کتاب:
صدای تلخ نایب پر بود از خشم بود. تاجی اما دست را به چشمانش چسباند وبیرون دوید: حالا به لحظه ای که همیشه رویایش را داشت رسیده بود، مرز میان خودش و او را درچند گل قالیچه و یک تشکچه پشمی پیدا کرده بود.
«سلام پیرمرد دنیا رو میبینی؟ کی فکرشو میکرد یه روز شاهد رسیدن این لحظه باشم ؟هووم؟با توام حرف بزن
هی پیرمرد چت شده حرف بزن مثل موش شدهای؟پس کجاست اون همه اولدورم بولدورم.»
اتاق پر بود از بوی کافور و مرد ونگاه پر خواهش پیرمرد که حالا رسیده بود به خالیترین لحظه زندگیاش.
با صدای لرزان گفت: «پسرم آمدی ؟»
«خفه شو من پسر تو نیستم توهم پدر من نیستی»
بعد قهقهه ای زد وکنار تشک پیرمرد زانو زد وگفت: «فقط قبل مردن لطفی کن واین کاغد رو انگشت بزن، اموالت هرچه هست قانونی وغیر قانونی همه باید به من برسه فهمیدی نه اون دخترهای کم عقلت.»
نگاه سرد خان در حدقه چرخید وپوزخندی زد وبریده بریده گفت: «تو تو فکر کردی چون سرباز پادشاه هستی زززرنگییی م م من وصیتنامه را به ملا ملا مم مم د سپردم ووو...»
نایب فریاد زد: «چه غلطی کردی؟»
سیاهی چشمانش بیهدف میچرخید وصورت تا زیر شیارهای اطراف سبیل وکنار گوشهایش میلرزید وبعد ....
درب اتاق قفل شد وهیچ کس هیچ وقت نفهمید درحجم سنگین اتاق وابعاد ماندگی اتاق در آن لحظه چه اتفاقی افتاد...
«تاجیتاجی کدوم گوری هستی؟رمضون گور کن رو خبر کن ،آقاتمام کرد»
***
از آثار دیگری که به قلم نیره موسوی دل خوش نوشته شدهاند می توان به:
برای عاشقی هیچگاه دیر نیست/ نیم قرن و اندی تنهایی/ جزر و مد/ شبی در کاخ اشاره کرد.
انتهای پیام/