مطالعات تکاملی فیلوژنتیکی زبانها/ رویکرد فیلولوژی و زیست شناختی رنگ ها
سعیدجهانپولاد
با ملاحظات: پروفسور کلر بوورن، هانا جی. هاینی استوارت میسون دامبروت
■ زیست شناسی در پیوند با فیلولوژی
نخستین کاربرد پژوهشی سیستم تکاملی فیلوژنتیک در نامگذاری رنگ ها
○خلاصه بحث
رنگ ها از دیرباز موضوع مورد توجه در مطالعه فرهنگ و شناخت انسان بوده است. این یک مطالعه موردی کلیدی برای ارتباط بین ادراک زبان و طبقهبندی جهان طبیعی است. مفروضات اصلی این خطوط تحقیقاتی در مورد نامگذاری رنگ ها اغلب، چه به طور ضمنی یا صریح، با روش هایی که در آن سیستم های اصطلاحات رنگی تکامل می یابند، مرتبط هستند. یکی از قابل توجه ترین آثار علمی در مورد اصطلاحات رنگ، هم از نظر تأثیر آن بر تحقیقات بعدی و هم از نظر فرضیه های تکاملی روشن و صریح آن، سیستم طبقه بندی است که توسط برلین بی کی پیشنهاد شده و در آثار بعدی بارآوری و نقص های آن اصطلاح شده است با این حال، علیرغم این فرضیه بسیار واضح در این متن که دامنه تأیید شده سیستمهای نامگذاری رنگ در زبان را ناشی از تکامل در مسیرهای بسیار محدود می داند، برای آزمایش و صحت این ادعاها مطالعات بسیار کمی انجام شده است. در اینجا، ما مستقیماً فرضیههای تکاملی مرتبط با این سنت تحقیق را بررسی میکنیم اصولاً این که با تکامل سیستمهای اصطلاحات رنگی، زبانها اصطلاحات رنگی اصلی را جذب و به دست میآورند اما هرگز آنها را از دست نمیدهند. و اینکه ترتیب افزودگی اصطلاحات رنگی به واژگان یک زبان ثابت است. این رویکرد بر الگوهای مختلفی که باید در حضور محدودیتهای شناختی قوی و جهانی در مورد تکامل شناختی رنگ ها ردیابی شود و در مقایسه با محدودیتهایی که ممکن است ناشی از یک دیدگاه نسبیگرایانهتر باشد، استفاده می شود، که در آن سیستم واژههای رنگی هر زبانی مسیر منحصر به فردی را دنبال میکند. ما از روش های فیلوژنتیک آمار محاسباتی و احتمالی بیزی استفاده می کنیم، که به ما امکان میدهد فهرستهای شجره ای " درختی " را بهطور احتمالی بازسازی کنیم و ادعاهای مربوط به ترتیبی که عبارات رنگی در ( داخل و خارج) شدن واژگان در محیط یا حوزه زیستی زبان چگونه مورد دخل و تصرف واقع میشوند را به طور مبسوط بررسی می نماییم، ما این تکنیک ها را در خانواده زبان های استرالیایی مورد سنجش و تحلیل قرار داده ایم که نتایج قابل ملاحظه ای داشته است.
○ مرور کلی
سیر تکاملی سیستم های اصطلاحی رنگ وجود الگوهای جهانی در نامگذاری رنگها در زبانها، مدتهاست موضوع بحث در طیف وسیعی از رشتهها، از جمله انسانشناسی، علوم شناختی و زبانشناسی بوده است. با این حال تحقیقات پیشین اصطلاحات رنگی یک چارچوب تکاملی را برای تجزیه و تحلیل این الگوهای جهانی اعمال نکرده است. اخیراً دانشمندان دانشگاه ییل با به کارگیری روشهای فیلوژنتیکی در درخت " شجره" بزرگ زبان، تاریخچه سیستمهای رنگی را در زبان ردیابی کردند. آنها نه تنها رویکرد فیلوژنتیک به پیوند میان فرهنگ و طبیعت را تأیید کرده بلکه تاریخچه دقیقی از اصطلاحات رنگ شناختی را در یکی از نمونه های درختی بزرگ زبانی منتج شده از دو زبان پاما_نیونگان استرالیایی مورد پژوهش قرار دادند و ضمنا شواهدی دال بر دخل و تصرفات و لطمات وارد شده در این زبانها را مورد واکاوی قرار دادند، چنانکه در نمونه های آماری پیشین مورد بررسی قرار گرفته بود و با توجه به ناکآرمدی سیستم آماری اصطلاحات رنگی در آن رویکردهای پیشین، آنان را در فرآیند تکاملی نوین فیلوژنتیکی و تکامل شناختی رنگ ها مجددا مورد پژوهش دقیق قرار دادند که نتایج علمی و آماری دقیق و استنادی در برداشته، پروفسور کلر بوورن چندین عنصر کلیدی مقاله ای را که ایشان و همکارش هانا جی. هاینی در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم دانشگاه ییل منتشر کرد مورد بحث این مقاله قرار گرفته و به بازخوانی و مرور کلی زمینه ها ، آمارها و روشها خواهیم پرداخت ، نگارنده از آنجا که چنین مبحث پژوهشی تازگی داشته، واقف است که معادلهای فارسی پیشنهادی در این مبحث می باید مورد بازنگری مجدد قرار گیرد و پژوهشگران و مروجان زبان و ادب فارسی می توانند معادلهای مناسب تری را در متون آتی در جهت فهم درست آن پیشنهاد دهند، ردیابی تکامل شناختی اصطلاحات رنگی در یک درخت " شجره زبان بزرگ " به منظور ردیابی تاریخچه سیستم های رنگی آنها صورت می پذیرد، این پژوهش از دو رنگ سیاه و سفید بعنوان پایه در زبانهای مبدأ و شش تا هفت پایه طیف رنگی و زمینه های متنوع آنرا و زمینه های دیگر رنگ شناختی در این زبانها را با استفاده از هوش مصنوعی و علوم رایانه ای و نرم افزارهای سنجشی دقیق مورد آنالیز، تجزیه، تحلیل قرار داده اند، چنانکه این دو پژوهشگر معتبر از دانشگاه ییل برای پژوهش های میدانی نیز ساها در میان اقوام و مردمان آن سرزمین این تحقیق جذاب و هوشمندانه را بنا به تجربیات ، پژوهشهای میدانی سوق دادند که مدلی از فیلولوژی و پیوندش با زیست شناسی، انشان شناسی، فرهنگ و طبیعت را تحت عنوان فیلوژنتیک زبان شناسی شناختی ارائه دهند، کلمات، زبان گفتاری، شفاهی نوشتارها، عبارات، اصطلاحات و متون ادبیاتی و .. که دامنه وسیعی از پژوهشهای میان فرهنگنامه ای و دیکسیونری در لغتنامه ها، دایرالمعارف فرهنگ نامه ای و کلیه اسناد چه نوشتاری و چه فرهنگ شفاهی ومتون گرامری را در این پژوهش رنگ شناسی شناختی در ذیل این پژوهش قرار دادند و نتایج بسیار درخشانی با استفاده از مدلها و نقشه ها و نمودارهای آماری و .. ارائه دادند که می تواند یک درخت اجماع زبانی را در آن به صورت برنامه کاربردی در اصطلاحات رنگ شناختی مورد استفاده قرار داد، اعتبار این رویکردهای فیلوژنتیک به فرهنگ و انسان ، ارائه تاریخچه صریح از اصطلاحات رنگی در یک نمونه زبان بزرگ هنگام کار با زبانهای پاما-نیونگان استرالیا انجام پذیرفت که در نوع خود مطالعات پژوهشی نوین و قابل تامل محسوب می شود، یافتن مسیرهای جایگزین برای تکامل اصطلاح رنگ فراتر از آنچه در نظریه های استاندارد در نظر گرفته شده است ،استفاده از روشهای فیلوژنتیک برای دادههایی که زبانشناسی، انسانشناسی فرهنگی و علوم شناختی را پیوند میدهند بورون میگوید: «ما در دریافت دادهها برای زبانها و همچنین تفسیر دادههایی که در اختیار داشتیم با مشکلات زیادی روبرو بودیم، از آنجایی که هیچ مجموعه ای از تمام داده های رنگی از قبل برای این زبان ها وجود نداشته، ما مجبور شدیم آن را از فرهنگنامه ها، متون نوشتاری، متون ادبیاتی، متون گرامری و رسمی و غیر رسمی، فرهنگ شفاهی و گفتاری مردمان و یادداشت های میدانی مورد باز بینی قرار دهیم" علاوه بر این، او میافزاید،" اگر یک عبارت در مجموعه داده وجود نداشت، ما باید تعیین میکردیم که آیا واقعاً در زبان وجود ندارد - یا به سادگی در دادههای آنها ثبت نشده است" محققان همچنین در تصمیم گیری در مورد اینکه آیا یک کلمه واقعاً یک اصطلاح رنگی است یا خیر، مانند مورد نارنجی یا آلبالویی، پرتقالی و .. که باید از فهرست رنگ های آنها حذف می شد، با مشکل مواجه شدند، زیرا موارد بسیار زیادی از این واژه فقط به میوه ها اشاره داشت، بوورن ادامه می دهد: «اکنون مجموعه قابل توجهی از نوشتار و متون بر حسب آمار دقیق در مورد رویکردهای فیلوژنتیکی به فرهنگ زبانی وجود دارد. ( فیلوژنتیک مطالعه روابط تکاملی بین گونه ها، افراد یا ژن ها است که از ترسیم مدل شجره ای یا درختی الگوبرداری می شود) بوورن می افزاید "این مطالعات هنوز تا حدودی بحث برانگیز است، اما انتقادات فیلوژنتیک خارج از زیست شناسی اغلب بر تفاوت های بین سیستم های بیولوژیکی و سایر زمینه های متغییر متمرکز است. مانند زبان شناسی یا فرهنگ». با این اوصاف، او اشاره می کند که اغلب این نقدها درجه تفاوت بین فرآیندهای تکاملی بیولوژیکی را نادیده می گیرند. «این که زبان تغییر میکند بحثانگیز است؛ این که زبانها ارگانیسم نیستند نیز بحثانگیز است. نکته اینجاست که از داروین به بعد، زبان و زیستشناسی سابقه طولانی در افشانی و پیوند بهم و الهام مشترک به دیگر مطالعات داشتهاند. پس جای تعجب نیست که دانشمندان از تکنیک های نسبتا استاندارد در فیلوژنتیک برای بررسی اصطلاحات رنگی برای رسیدگی به این چالش ها استفاده کردند. او توضیح میدهد: «ما مشکل را بهعنوان چالشی تعریف کردیم که در آن نظریهها را به مقایسه و آزمایش سنجشی می کشاند که دریابیم کدام یک از نظریهها می توانست به خوبی دادههای ما را پشتیبانی کند. برای مثال، ما باید نظریههایی را مقایسه می کردیم که در آن زبانها فقط اصطلاحات رنگی را از دست می دادند و نسبت با نظریههایی که فقط میتوانستند آنها را به جذب و به دست آورند، یا اینکه میتوانستند هم آنها را جذب و به دست آورند و هم از دست بدهند » آنها دریافتند که دادهها و مدلهای آنان هیچ یک از نظریههای نخستین را پشتیبانی نمیکنند، و علاوه بر این باید راههایی برای مدلسازی دادههای آنان می یافتند که از نظر محاسباتی قابل پردازش باشد، تعداد پارامترهای ممکن برای مدلهای رایانهای با هفت عبارت رنگی بیش از آن چیزی بود که بتوان محاسبه اش کرد.
بوورن می افزاید "بینش کلیدی ما این بود که اصطلاحات رنگی میتوانند از زبانها ناپدید شوند (و همچنین ابداع شوند)، اما این از دست دادن اصطلاحات رنگی توسط سیستمهای شناختی ما شکل میگیرد. یعنی درک ما از جهان ما را مجبور میکند در مورد چیزها به روشهای خاصی صحبت کنیم. برای مثال، انسان ها در بوییدن خیلی خوب نیستند (در مقایسه با شنیدن یا دیدن)، بنابراین جای تعجب نیست که ما واژگان مبتنی بر بو نداریم. همین امر در مورد رنگ نیز صادق است - اصطلاحات رنگی که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند. اغلب نامها (با کمی سادهسازی) آنهایی هستند که به مناطقی از طیف رنگی اشاره میکنند که از نظر ادراکی حداکثر از یکدیگر متمایز هستند. بنابراین جای تعجب نیست که زبانهای مختلف فهرست رنگهای مشابهی داشته باشند. کار ما نشان میدهد که این اصول یکسان هستند.
بوورن خاطرنشان می کند که این مطالعه به تعدادی از رشته های مرتبط از جمله انسان شناسی، روان شناسی و زبان شناسی مرتبط است. او ادامه می دهد «نامگذاری رنگها در حال حاضر بیش از 100 سال است که پرسش اصلی همه این رشتهها بوده است. "رنگ یک میدان جنگ اولیه حول این ایده بود که ادراک ما ممکن است زبان و فهم و درک زبان را شکل دهد. در اصل، بحث حول نسبیت فرهنگی و تفاوت های فرهنگی و اینکه آیا زبان هایی که جهان را به روش هایی که به طور قابل توجهی با کشورهای اروپایی و آسیایی اصلی خودشان متفاوت و متمایز می شوند واژگانی می کنند یا نه ؟ " ممکن است بینش های مهمی در مورد تکامل انسان و ماقبل تاریخ ارائه دهند.او می افزاید: «همچنین در مورد نقش فرهنگ مادی که منجر به توضیح نامها در رنگ ها می شود نیز بحث کرده است » «نمونه جالب واژه بنفش است که در زبان انگلیسی در ابتدا به نوع خاصی از جوهر اشاره داشته و بعدها به عنوان یک اصطلاح رنگی تعمیم یافت که می توانست به چیزهایی غیر از جوهر اشاره داشته باشد، بوورن می گوید " کار ما نشان میدهد که چگونه بینشهای زبانشناسی تاریخی به ما ایده بهتری درباره نحوه تعامل این موضوعات میدهد." نظریه اطلاعات " نقش مهمی در توسعه سیستم های اصطلاح رنگها ایفا می کند، مطالعه بیشتر از دیدگاه تکاملی می تواند درک ما را از تعامل محدودیت های شناختی و تغییر زبان در شکل دادن به سیستم واژگانی اصلاح کند" ، بوورن پیشنهاد می کند: «شاید یک قیاس با اعداد مفید باشد. تعجب آور نیست که بسیاری از زبان ها دارای سیستم پایه ده برای شمارش هستند، زیرا سهولت شمردن روی انگشتان دست و پا آن را به یک انتخاب بسیار برجسته تبدیل می کند. با این حال، زبان ها در طول زمان از طریق تغییر صدا و کلمه تغییر می کنند، و بنابراین در بسیاری از زبان ها ما سیستم های پایه ده شمارگانی واضحی را پیدا می کنیم که بسیار هم مبهم هستند." در انگلیسی، او نشان می دهد که رابطه بین کلمات "سه و سی " به اندازه رابطه بین "هشت و هشتاد " واضح نیست.. ما فکر میکردیم همین امر ممکن است در مورد رنگ نیز صادق باشد - یعنی، در حالی که ممکن است محدودیتهای شناختی وجود داشته باشد که انسان را به نامگذاری رنگها به شیوهای خاص سوق دهد، ما همچنین انتظار داریم که اصول منظم زبان، بهویژه معنایی آن ، اعمال شده باشد و در واقع، این چنین نیزهست ، آنچه مییابیم: محدودیتهای شناختی چارچوبی را برای انواع رنگهایی که تمایل دارند ظاهر شوند، فراهم میکند، اما زبانها کلمات رنگی خود را از منابع زیادی به دست میآورند و تغییر میدهند. به طور خلاصه، اصطلاحات رنگی مانند سایر واژهها در معرض گستردهتر و باریکتر شدن قرار میگیرند. بنابراین در چارچوبی که سازماندهی سیستم را محدود می کند." از آنجایی که این مقاله به پیوندهای بین ادراک، زبان و طبقه بندی جهان طبیعی می پردازد، از بورن پرسیده شد که آیا درک دقیق تر از طیف رنگی محیطی به اصطلاحات مربوطه منجر می شود (تغییر تکاملی ساختاری در مسیر دیداری صعودی)، یا اگر اصطلاحات در زبان های چسبنده به عنوان یک شکل پیچیده که یک رنگ را برای اولین بار با یک تابع ترکیب می کند، به چه صورت نمایان می شود ؟ بوورن میگوید: «من فرض میکنم که بر اساس اصطلاحات هدایت میشود. "به یاد داشته باشید که این در مورد چیزی نیست که می توان درک کرد - مردم می توانند تفاوت های رنگی را درک کنند که کلماتی برای آنها ندارند، و درک بین افراد متفاوت است، حتی زمانی که واژگان رنگی چنین نیست. با این حال، در تغییرات اصطلاحی، ممکن است چندین تفاوت وجود داشته باشد. راه هایی که تغییر می تواند ادامه یابد. شاید زمانی که یک اصطلاح برای بخشی از یک محدوده رنگی تخصصی تر می شود، یک اصطلاح اضافی به صورت قیاسی وارد سیستم می شود. یا برعکس، زمانی که یک اصطلاح به طور قیاسی برای رنگ به کار می رود، محدوده اصطلاح دیگر بسته می شود. " بوورن خاطرنشان می کند که محققان در داده های استرالیا شواهدی برای رنگ های ترکیبی مانند قرمز روشن پیدا نکردند. سوال جالب دیگر تفکیک بین درک رنگ و زبان در کوررنگی است. "این یک تصویر خوب از این است که چرا ما معمولا باید به سطح جمعیت/زبان نگاه کنیم، نه به افراد خاص. هنوز واژگانی برای موسیقی وجود دارد، حتی اگر برخی از مردم ناشنوا هستند. با این حال، می توان یک زبان یا گویش فرضی را تصور کرد که در آن افراد به اندازه کافی کور رنگ هستند که آن رنگ ها به یک نام خوانده می شوند - اما این اتفاق در جهان رخ نداده است. مجموعه داده های ما." گروه تحقیقاتی بوورن در حال حاضر در چندین جنبه از تغییر زبان مربوط به هر دو زبان استرالیایی و اسناد و تغییر زبان در مناطق دیگر در حال انجام است. به طور خاص، آنها در حال بررسی راههایی برای استفاده از ابزارهای رایانهای برای تولید صدا و ضبطهای همتراز با متن هستند - یعنی یک داستان ضبطشده را با کلمات در رونویسی مربوطه تراز میکنند. بوورن می گوید: «این برای تحقیقات زبانی فوق العاده مفید است، همچنین به کار خود در توصیف زبان های استرالیایی ادامه می دهد که قبلاً شگفتی هایی را به همراه داشته است. "در کار بر روی زبان استرالیایی ما متوجه شدیم که استرالیا تقریباً 400 زبان دارد - بسیار بیش از 250 زبان همانطور که قبلاً تصور می شد.
تحلیل و تجزیه آماری رنگ شناختی تکاملی زبانها
یک پرسش اصلی در مطالعه انسانشناسی و علوم شناختی این است که چرا زبانهای دنیا شباهتهای مکرری در نامگذاری رنگها دارند ؟ در این پژوهش این سؤال ذاتاً تکاملی - تکامل سیستمهای رنگی در زبان - را با استفاده از روشهای فیلوژنتیک بررسی میکنیم. تکامل شناختی اصطلاحات رنگی را در یک درخت " شجره " زبان بزرگ مورد بررسی قرار داده تا تاریخچه سیستم ها را ردیابی کنیم بوورن باور دارد که " ما اعتبار بیشتری از رویکردهای فیلوژنتیکی به فرهنگ ارائه میکنیم و تاریخچه صریحی از اصطلاحات رنگی را در یک نمونه زبان بزرگ، زبانهای پاما-نیونگان استرالیا ارائه میکنیم. کار ما ارتباط همپیوندی میان رشته های انسان شناسی، روانشناسی و زبان شناسی ست که شدیدا بهم مرتبط هستند"
نام گذاری رنگ ها از دیرباز موضوع مورد توجه در مطالعه فرهنگ و شناخت انسان بوده است. تحقیقات اصطلاحات رنگی سوالات مختلفی را در مورد تفکر و ارتباطات انسان، طبیعت، فرهنگ مطرح کرده است، اما هیچ تحقیق قبلی از چارچوب تکاملی زیست شناسی در آنها استفاده نکرده است. ما نشان میدهیم که پشتیبانی گستردهای برای تاثیرگذارترین نظریه توسعه اصطلاح رنگ وجود دارد (که قویترین نظریه توسط برلین . بی . کی در سال 1969 ارائه شده است. با این حال، ما شواهد گسترده ای برای( " از میان رفتن و همچنین توسعه و افزایش ) اصطلاحات رنگی در زبان ها یافته ایم. مسیرهای جایگزین تکامل اصطلاح رنگ را فراتر از آنچه در نظریات استاندارد در نظر گرفته شده است ردیابی کرده و این نتایج در نوع خود نه تنها دانش ما را در مورد چگونگی واژگانی کردن محیط و فضای رنگی را که توسط انسان ها و نحوه تغییر سیستم ها در طول زمان را در زبان تصحیح نموده بلکه نوید روش های فیلوژنتیک را در حوزه علوم شناختی و ترویج و بسط ، گسترش آنرا در حوزه زبانها نشان می دهند، نام گذاری رنگ ها از دیرباز موضوع مورد توجه در مطالعه فرهنگ و شناخت انسان بوده است. این یک مطالعه موردی کلیدی برای ارتباط بین ادراک، زبان و طبقهبندی جهان طبیعی است مفروضات اصلی این خطوط تحقیقاتی در مورد نامگذاری رنگ ها اغلب، چه به طور ضمنی یا صریح، با روش هایی که در آن سیستم های اصطلاحات رنگی تکامل می یابند، مرتبط هستند. یکی از قابل توجه ترین آثار علمی در مورد اصطلاحات رنگ، هم از نظر تأثیر آن بر تحقیقات بعدی و هم از نظر فرضیه های تکاملی روشن و صریح آن، سیستم طبقه بندی است که توسط برلین بی کی پیشنهاد شده و در آثار بعدی بارآوری و نقص های آن اصطلاح شده است .با این حال، علیرغم این فرضیه بسیار واضح در این متن که دامنه تأیید شده سیستمهای نامگذاری رنگ در زبان ناشی از تکامل در مسیرهای بسیار محدود است، برای آزمایش این ادعاها پژوهش های بسیار کمی انجام شده است. در اینجا، ما مستقیماً فرضیههای تکاملی مرتبط با این سنت تحقیق را بررسی میکنیم اصولاً، این که با تکامل سیستمهای اصطلاحات رنگی، زبانها اصطلاحات رنگی اصلی را به دست میآورند اما هرگز از دست نمیدهند. و اینکه ترتیب افزودگی اصطلاحات رنگی به واژگان یک زبان ثابت است. این رویکرد بر الگوهای مختلفی که باید در حضور محدودیتهای شناختی قوی و جهانی در مورد تکامل شناختی رنگها ردیابی شود و در مقایسه با محدودیتهایی که ممکن است ناشی از یک دیدگاه نسبیگرایانهتر باشد، استفاده میکند، که در آن سیستم واژههای رنگی هر زبانی مسیر منحصر به فردی را دنبال میکند." ما از روش های فیلوژنتیک محاسباتی و آماری بیزی استفاده می کنیم، که به ما امکان میدهد فهرستهای شجره ای " درختی " را بهطور احتمالی بازسازی کنیم و ادعاهای مربوط به ترتیبی که عبارات رنگی در ( داخل و خروج) شدن واژگان در محیط یا حوزه زیستی زبان چگونه مورد دخل و تصرف واقع میشوند را ملاحظه نماییم ، ما این تکنیک ها را در خانواده زبان های پاما_ نیونگان Pama-Nyungan استرالیا با مطالعه پژوهشی و میدانی به بررسی گذاشته ایم " (بوورن و هاینی )
○چشم انداز تحقیق رنگ الگوهای جهانی در نامگذاری رنگ
مطالعه تأثیرگذار برلین . بی .کی در سال 1969 برای نخستین بار مفهوم یک گونهشناسی جهانی و فرازبانی سیستمانه واژههای رنگی را ایجاد کرد و دامنه محدود سیستمهایی را که در بررسیهای آنها تأیید شده بود به یک مسیر رشدی و تکاملی دقیق تر نسبت داد. مدل مشخص شده در برلین .بی. کی و کارهای بعدی مدعی دو رویکرد تکاملی ست، نخست پیشروی در مراحل توسعه سیستم رنگ به صورت یک طرفه فرض گرفته می شود ، یعنی زبان ها اصطلاحات رنگی اولیه را به دست آورده و جذب می کنند، اما آنها را از دست نداده و پاک و از بین نمی برند. دوم ترتیب افزودگی رنگ ها به یک سیستم تا حد زیادی ثابت و ماندگار خواهد بود . بررسی برلین .بی . کی از اصطلاحات رنگی به صراحت تنوع میان زبانی ( میان فرهنگنامه ای ) را در نامگذاری رنگ مورد آزمایش قرار داد، و بر بررسی دقیق روی برخورد دانشمندان قبلی با رنگ به عنوان مثالی متعارف از نسبیت زبانی متمرکز شد برلین .بی .کی در تضاد مستقیم با دیدگاههای نسبیگرایانه دریافتند که زبانها بیش از 11 اصطلاح رنگی اصلی ندارند و سیستمهای مورد استفاده برای سازماندهی این رنگها تنها بخش کوچکی از فضای طراحی بالقوه را اشغال میکنند. آنها چنین توافق زبانی متقابل را در نقاط کانونی این دسته بندی های رنگی به عنوان شواهد دیگری برای کلیات جامع در معناشناسی " سمنتیک" رنگ یافتند. علاوه بر این، هفت سیستم رنگی که آن ها شناسایی کردند، فرض شد که مراحل تکامل طبیعی را نشان می دهند. یافته های اساسی برلین .بی. کی تا حد زیادی توسط نمونه بین یا " میان زبانی" بسیار بزرگتر در نظرسنجی جهانی رنگ (WCS) تأیید شده است نکته مهم این است که 11 کانون رنگ اصلی برلین . بی . کی به مجموعه ای از شش کانون رنگ اصلی [دسته های طیف روشنایی سیاه و سفید، به علاوه رنگ های اصلی طیف قرمز ، آبی ، زرد و سبز ] بازنگری شدند. این کانونها با «بهترین نمونههای» بسیار خوشهای از رنگهای اصلی WCS سازگار هستند.
○ چگونگی تکامل سیستم های رنگی
تئوریهای تکامل سیستم رنگی در طی چند دهه گذشته تغییرمحسوسی کردهاند، زیرا دادههای تجربی و تنوع دیدگاههای دخیل در این حوزه تحقیقاتی بسیار رشد قابل ملاحظه ای داشته. فرآیند تکاملی که در برلین. بی. کی مشخص شده است، شامل هفت مرحله مجزا است. اساسی ترین سیستم شامل یک سیستم دو دسته ای است که عبارات آن بر کانون های دو پایه رنگ سیاه و سفید متمرکز است. در مرحله دوم رنگی و رنگهایی که به این دو پایه و کانون افزوده می شود با دسته کانونی قرمز همراه است و در مرحله سوم رنگ زرد یا سبز را به آنها می پیوندد، درمرحله چهارم رنگهای زرد و سبز وهم سیاه و سفید وقرمز به آن افزوده می شود و در مرحله پنجم رنگ آبی و به پیوست آن رنگ قهوه ای در مرحله ششم به آن افزوده و می پیوندد.
مرحله پایانی در این نمودار شامل افزودن رنگهای صورتی ، بنفش ، نارنجی ویا خاکستری است.این مدل تکاملی اصلی - پیشرفت یک جهته از طریق توسعه سیستم رنگ در یک نظم ثابت - در مدل تکاملی تجدید نظرو ارائه شده در کار بعدی حفظ می شود، که علاوه بر این یک مسیر جایگزین را از طریق مراحل سوم و چهارم پیشنهاد می کند. که در واقع یک نسخه ساده از این مدل را پیشنهاد می دهد، که مانند دادههای بوورن، مشخص نیست که کدام کانونها ممکن است در دستههای مختلط یا ترکیبی مرحله اولیه بهم پیوسته در ردیف با برچسب A که نماینگر «خط اصلی» تکامل اصطلاح رنگی است که 83 درصد از زبانهای WCS را تشکیل میدهد جهت دهی کند، هنگامی که یک زبان اصطلاحاتی برای رنگ ها دارد، انتظار داریم که در طول زمان تغییر کنند. انواع عمده تغییر در واژگان عبارتند از تغییر معنایی، که در آن یک کلمه معنای خود را گسترش می دهد یا بسته نگه می دارد و یا از آن به صورت استعاری استفاده می شود نمی توان انتظار داشت که یک زبان در حوزه رنگ ها ثابت و بلاتغییر بماند، اگرچه گاهی اوقات کلماتی را در حال تغییر موازی می یابیم کلمات معمولاً به طور مستقل تغییر می کنند. ما فرض میکنیم که محدودیتهای شناختی نقشی در تغییر زبان در این حوزه ایفا میکنند، در حالی که هنوز فرصت می دهند فرآیندهای عادی تغییر صدا، تغییر معنایی و جایگزینی واژگانی در رنگهای منحصر اتفاق بیافتد.
○سیستم های اصطلاحی رنگ شناختی در زبانهای پاما-نیونگان استرالیا
مطالعه تکامل سیستم رنگ در زبان های استرالیایی یک فرصت منحصر به فرد برای ارزیابی ادعاهای محوری در بحث در مورد سیستم های رنگی است. Pama-Nyungan پاما_نیونگان یک خانواده زبانی بزرگ است که تقریباً در 90٪ از سرزمین اصلی استرالیا گسترده شده است. ترکیب داخلی این خانواده به دو روش سنتی و مقایسه ای فیلوژنتیکی مورد بررسی قرار گرفته است.) تنوع سیستم های نامگذاری رنگ که توسط گویشوران زبان های پاما-نیونگان استفاده می شود، آن را به یک مورد ایده آل برای بررسی تکامل اصطلاحات رنگ تبدیل می کند. این زبان ها از طریق هر پنج مرحله تکاملی اساسی مدل WCS می باشد. این برخلاف سایر خانوادههای بزرگ مانند هند و اروپایی و استرونزی است که در آن زبانها در مرحله پنجم WCSجمع میشوند و آنها را برای بازیابی مسیرهای تکاملی با استفاده از فیلوژنتیک نامناسب میسازند.
○تحلیل و بررسی داده های زمانی طیف رنگ
دادههای این مطالعه شامل اصطلاحات رنگی پایه از 189 زبان پاما-نیونگان در پایگاه واژگانی چیریلا است اصطلاحات رنگ پایه بر اساس ارتباط یک فرم با حداقل یک ترجمه انگلیسی موجود در WCS در مجموعه شش اصطلاح رنگی اصلی به علاوه قهوه ای، رایج ترین اصطلاح رنگ ثانویه در نمونه بوورن و هاینی، شناسایی شده دادههای این نمونه بهعنوان مجموعهای از هفت کاراکتر دوتایی کدگذاری شدند که هر کدام یک دسته رنگ را نشان میدهند. برای هر زبان، حالت کاراکتر (0 یا 1) نشان دهنده وجود یا عدم وجود یک اصطلاح است که یک دسته رنگ خاص را در واژگان آن زبان نشان می دهد. (به خصوص به شکل های S1 و S2 و جدول S1 مراجعه کنید ) فیلوژنی کامل پاما_نیونگان Pama-Nyungan با گره های داخلی با احتمال خلفی آنها در نمونه ای از نمودار 700 شجره درخت خانوادگی به نمودار مرتبط در تصویر مراجعه کنید نمونه درخت پاما-نیونگان
DensiTree (Bouckaert و Heled، 2014) نموداری را نشان می دهد که نمونه ای از درختان پاما-نیونگان، نمونه برداری شده از زنجیره مارکوف را نشان می دهد، که تنوع توپولوژی درختان را نشان می دهد ، بوورن فیلوژنی زبان پاما-نیونگان را با استفاده از نمونه ای از 700 درخت نشان می دهد ( شکل های S1 و S2 را ببینید) درختان از یک زنجیره مارکوف که برای به دست آوردن یک درخت توافقی که روابط بین زبانهای پاما-نیونگان را خلاصه میکند، زیرنمونهبرداری شدند. درخت با استفاده از دادههای واژگان پایه گردآوری شد فلش ها و ترسیم خطوط و کلادها اصلی شناسایی شده در کار تاریخی پاما-نیونگان، همگی با احتمال زیاد پسینی بازیابی شده اند، مانند بسیاری از کلادهای دیگر. با این حال، برخی از شاخه های اولیه در بالای درخت پشتیبانی مبهم دریافت می کنند. ما بازسازیها را بر روی گرههایی که احتمال پسین بالایی دارند (یعنی اغلب در نمونه درخت ظاهر میشوند) دنبال میکنیم، بنابراین از این مشکل جلوگیری میکنیم که احتمال بازسازی گره تنها میتواند به اندازه احتمال خود گره باشد
○روش های فیلوژنتیک روش تجزیه ای احتمالی ریاضی بیزی " بیزین"
برای ارزیابی اساسی ادعاهای تکاملی مطالعات پژوهشی WCS، از روش فیلوژنتیک روش ریاضی بیزی برای مطالعه تکامل صفتهای فرهنگی استفاده می شود که با بسته نرم افزاری BayesTraits ( قاعده ریاضی بیزی قضیه ای در آمار که برای بازبینی احتمالات اولیه با توجه به رخداد حوادث مرتبط بکار میرود.احتمال جدید را احتمال بازبینی شده یا ثانویه می نامند) که در برنامه پیاده سازی شده است این روشها قبلاً در مطالعات متعددی درباره تکامل زبانی و فرهنگی مورد استفاده قرار گرفته ، مدلسازی تکامل صفات فرهنگی با استفاده از روشهای مقایسهای فیلوژنتیک توسعهیافته برای فرآیندهای بیولوژیکی کاملاً غیر قابل بحث نیست با این حال استدلال هایی مبنی بر اینکه این رویکردها با تفاوت در انتقال مواد فرهنگی و بیولوژیکی مردود شمرده می شوند به طور کامل مورد بحث قرار گرفته و تا حد زیادی خنثی شده است .تحلیلهای ارائهشده در اینجا بر دو فرضیه اساسی متمرکز هستند که توسط برلین . بی .کی به صراحت بیان شدهاند و در بالاذکری از آن رفت ، اینکه «زبانها غالبا در حال جذب و به دست آوردن اصطلاحات رنگی اصلی نمایان می شوند...» اما «زبانها به ندرت یا هرگز پیش می آید که اصطلاحات رنگی اصلی را خود را از دست داده یا پاک نمایند». اینکه زبانها «اصطلاحات رنگی پایه را با ترتیبی تا حدی ثابت به دست میآورند» که هر بار یک عبارت ادامه مییابد.. برای آزمایش اولین فرضیه، از روشهای مقایسهای زنجیره مارکوف مونت کارلو (MCMC) برای تخمین احتمال مدلهای جایگزین با توجه به درختان و دادهها استفاده برده شد و با محاسبه پشتیبانی فاکتورمحسباتی بیز (BF) برای مدلهایی که از دست دادن اصطلاحات رنگ را ترجیح نمیدهند یا اجازه نمیدهند در مقایسه با مدلهایی که امکان افزایش یا از دست دادن رنگها را فراهم میکنند (با استفاده از احتمالات حاشیهای آنها)، میتوانیم بررسی کنیم که آیا تکامل سیستم رنگی Pama-Nyungan با این اصل سازگار است که زبان ها اصطلاحات رنگی می گیرند اما آنها را از دست نمی دهند
رجوع به نمودار، نمودارهای چگالی نرخهای انتقال نمودار ردیابی Lh برای مدلهای دخل و تصرف که مدلهای غالب (آبی، قرمز، زرد) را در مقایسه با مدل تک طیفی (سیاه) نشان میدهد
ما ترتیبات فرضی افزایش ترم رنگ را با استفاده از پرش برگشت پذیر MCMC (RJMCMC) بررسی کرده که در واقع داده ها را برای جفت رنگ ها تجزیه و تحلیل می کند و مدل های وابسته و مستقل تکامل صفت های فرهنگی را مقایسه می کند. RJMCMC بین مدلهایی با تعداد پارامترهای مختلف حرکت میکند، زیرا فضای درختها و زمینه و ارزش انتقال را جستجو میکند و مدلها را متناسب با احتمالات بعدی آنها نمونهبرداری میکند. این تحلیلها با نمایش جفت صفات دوتایی بهعنوان یک کاراکتر منفرد با چهار حالت ممکن (00، 01، 10، 11)، وابستگیها را در تکامل صفت بر حسب هشت پارامتر مشخص میکنند که انتقال بین این حالتها را نشان میدهد. RJMCMC وابسته نمونه را در بین مدلها تجزیه و تحلیل میکند که زمینه جداگانهای را برای افزودگی یا از دست دادن هر صفت در حضور یا عدم حضور دیگری امکان پذیر میسازد. تجزیه و تحلیل های مستقل دارای زمینه بارآوری ، رشد و توسعه و نیز صدمات و تخریب جداگانه برای هر صفت هستند که به وضعیت صفت دیگر بستگی ندارد. نمونه خلفی مدلهای تولید شده توسط این تحلیلها میتواند برای بررسی پشتیبانی از پارامترهای فردی که نشاندهنده سود یا زیان مرتب رنگها هستند، استفاده شود. بنابراین میتوانیم شواهد مربوط به تکامل وابسته بین اصطلاحات رنگی را ارزیابی کنیم و فرضیههایی را درباره ترتیب نسبی اضافه شدن رنگها آزمایش کنیم.، در نهایت، ما از تجزیه و تحلیل MCMC برای بررسی احتمالات خلفی برای بازسازی هر رنگ به گرههای شجره ای و نیاکانی منتخب خودشان در زبانها استفاده میکنیم. برای بازسازیهای حالت اجدادی، ما یک تحلیل MCMC را پیادهسازی میکنیم که یک نرخ واحد برای انتقال سود و یک نرخ واحد برای انتقال ضرر را در تمام هفت کاراکتر سیستم رنگی استنباط میکند. این رویکرد واژگان رنگ را به عنوان یک سیستم یکپارچه در نظر می گیرد زیرا اصطلاحات رنگی احتمالی اجدادی را تخمین می زند.
نام گذاری و فرهنگ اصطلاحی رنگ در زبان از دیرباز وجود داشته و این مطالعات پژوهشی بر روی یک درخت بزرگ زبانی انجام پذیرفت و تکثیر سلولی و هسته ای آنرا در تمام ابعاد معنایی و لفظی در ساحت ضمنی و صریح آن دنبال کرده، مطالعات فیلوژنتیکی زبان، احضار زیست شناسی تکاملی و علوم شناختی در فیلولوژی زبانها، پژوهشی جذاب و علمی تلقی می شود و جای آن در مطالعات زبان شناختی درخت زبان فارسی خالی ست، نگارنده سعی داشته این رویکرد نوین را تحت این متن و در جهت فراهم آوری این بستر زمینه ای پژوهشی علمی و میدانی میان فرهنگنامه ای به ایران عزیزمان وارد نماید اگرچه موانع و مشکلات عدیده ای این پروسه پژوهشی در نوع رویکرد و سیستم عامل ها، ماشین افزارها محاسباتی وجود دارد، نتیجه بحث، ما را با دریچه تازه ای از این مطالعات جذاب آشنا خواهد کرد، بوورن خاطر نشان می کند ما باید نظریههایی را مقایسه می کردیم که در آن زبانها فقط اصطلاحات رنگی را از دست می دادند و نسبت با نظریههایی که فقط میتوانستند آنها را به جذب و به دست آورند، یا اینکه میتوانستند هم آنها را جذب و به دست آورند و هم از دست بدهند » آنها دریافتند که دادهها و مدلهای آنان هیچ یک از نظریههای نخستین را پشتیبانی نمیکنند، و علاوه بر این باید راههایی برای مدلسازی دادههای آنان می یافتند که از نظر محاسباتی قابل پردازش باشد، تعداد پارامترهای ممکن برای مدلهای رایانهای با هفت عبارت رنگی بیش از آن چیزی بود که بتوان محاسبه اش کرد، بوورن می افزاید "بینش کلیدی ما این بود که اصطلاحات رنگی میتوانند از زبانها ناپدید شوند (و همچنین ابداع شوند)، اما این از دست دادن اصطلاحات رنگی توسط سیستمهای شناختی ما شکل میگیرد. یعنی درک ما از جهان ما را مجبور میکند در مورد چیزها به روشهای خاصی صحبت کنیم.احتمالات حاشیه ای مدل های تو در تو را می توان برای ارزیابی پشتیبانی از یک فرضیه وابسته (در این مورد، فرضیه هایی که عبارت های رنگی به دست می آیند اما هرگز از بین نمی روند) در مقایسه با فرضیه صفر (که چنین محدودیت هایی بر روی اصطلاح رنگ عمل نمی کنند استفاده می شود) ارزیابی سیستم های محاسباتی بیزی BF در این پژوهش که احتمالات داده های مربوطه و نماینگر را تحت دو لوای دو فرضیه مدل های تودرتو مقایسه می کند. در اینجا، ما از دستورالعملهای که در بالا ذکر آن به میان آمد استفاده میکنیم و نتایج آماری و ترسیمی آنان را در یک مقیاس بزرگتر به مقایسه و سنجش علمی و پژوهشی می گذاریم، بی شک چنین روش های نوینی در هر زبان و الگوهای جهانی آن، می تواند نتایج اثر بخشی در ادراک شناختی ما از رنگها و مطالعات فیلوژنی و فیلوژنتیکی ، فیلولوژی داشته باشد، نگارنده با تالیف و ترجمه بخش هایی از این پژوهش آماری و میدانی که در زبانهای بزرگ استرالیایی انجام پذیرفته و اعتبار قابل ملاحظه ای در زبان شناسی شناختی، و نظریه اطلاعات ، فیلولوژی زبانها و متون دارد ، چشم اندازی را برای محققان و مروجان زبان و ادبیات فارسی ترسیم نموده که در این حوزه های میان فرهنگی و میان فرهنگنامه ایی در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و آکادمیکی ، پژوهشکدهها چنین مطالعات پژوهشی را با اتکا به نرم افزارها و ماشین افزارها رایانه ای در راس برنامه ها قرار دهند، بی شک این مطالعات غنا و ظرفیت های درون ذاتی زبان فارسی و تنوع گویشوری و خرده زبانها را در سرزمین ایران با نتایج آماری و علمی و سنجش دقیق تر نشان داده و دریچه های تازه ای برای جامعه ادبی و علمی ما خواهد گشود.
منابع
Related
Journal information: Proceedings of the National Academy of Sciences
درود برای شما عزیزان در یکتا پرس واحد ادبیات
درود برای شما عزیزان در یکتا پرس واحد ادبیات