کلمه ی شعر _ تجلی شناخت در شعر
یادداشت/ مجید افشاری
کلمه ی شعر به معنای شناخت است. شناخت، مبتنی بر موضوع دانستن پدیده ها و خوانش فردی از آن هاست. حاصل شناخت می شود نوشتاری که دارای عاطفه، خیال، تصویر، کشف، موسیقی و پیام است. نوشتاری که می تواند زبان حال فرد یا زبان روزگار یا زبان جامعه باشد .
شناخت در سه شکل شناخت تجلی پیدا می کند:
1_ منظومه ی فکری/ 2_ نظام معنایی/3_ واژه های هستی شناسانه
منظومه ی فکری چیست؟ مجموعه ای از پرسش و پاسخ ها و چالش ها که منتج به نفی و اثبات موضوع یا موضوعات مد نظر شاعر می شود .جهان بینی خاص و فردی شده ای که آغاز تا پایان را خودش بیان می کند و با مخاطب به اشتراک می گذارد . و نباید در سرتاسر آثارش تعارض و تناقضی در احکام و انگاره ها ببینیم .
2_ نظام معنایی چیست؟ نظام معنایی دنبال نفی و اثبات موضوع خاصی نیست هزاران موضوع برای شاعر قابل مشاهده و نفی و اثبات می شوند اما عصبیتی روی هیچکدام از دریافت ها ندارد در نظام معنایی دریافت ،جایگزین باور شاعر می شود . مخاطب همچون مولف اجازه ی انتخاب و انصراف از انگاره ها و دریافت ها را دارد . می تواند دریافت ها تناقض و تعارض داشته باشند. مثال، حافظ می فرماید:
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
یا در جایی دیگر می فرماید:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو درِ اختیار نگشاده است .
این تعارض نشانگر نظام معنایی است نه منظومه ی فکری ایشان. پس بهانه ی خوبی برای چالش دوگانگی در زیست شاعرانه اش نیست. که نشانه ی زیست اوست.
3_ واژه های هستی شناسانه: واژه هایی که به بسامد معناداری در نوشتار می رسند. که می توانند معیاری برای ارزیابی شناخت شاعر از موضوعات باشند.
انتهای پیام/