****************************************************************
ساغر شفیعی
به احترام موی سپید زمستان
سکوت کرده ام سال ها
در پوستینی از برف
سپیدی دفترم هنوز آب نشده
بادی می وزد
برگی می زند
بهار و بهانه پیوندی دیرین دارند
دلم بهانهُ تو را می گیرد
که بهار
پیوند خورده با نامت
می یابمت در غنچه ای سرخ
مثل خون گرم گوزنی
چکیده بر برف
گرمم می کنی
زمستان از بام دنیا چکه می کند
2)
پیشگویی می کنم
پایان فصل یخبندان را
بهار خواهد آمد
و عطر نام تو
میان گل های سرخ
دهان به دهان
خواهد چرخید
*******************
سیروس ذکایی
در خم آخرین کوچه برایم از زمستان گفتی
شعری که در حصار فاصله ها
برای روزهای تنهایی
زمزمه می شود
حالا نگران نباش
مسافری از آن سوی جاده
دست تکان می دهد
و تو از بهار آواز بخوان
2)
بهار که آمد
یاد تو زنده شد
قفل سکوت شکست
چکاوک آواز خواند
باغ رنگی دیگر گرفت
حالا از ارغوان تا ارغنون
سرخ می خواند
سرخ به رنگ عشق
3)
با تو هستم
بهار
از درخت سپیدار
بالا می روی
به آسمان می رسی
راهت را کج کن
به خانه من بیا !!!
********************
آرزو کاظمی
از همه ی زیبایی ها
دلم می خواهد
به پرواز قو ها
در صدایت
نگاه کنم ...
2)
آنقدر به تو فکر کرده ام
که در قلبم
یاس روییده
مثل شبی هستم
که به شب بوها
پناه برده ...
3)
چه کرده ای بامن
که دل دیوارها
برای پنجره شدن
ضعف می رود ...
4)
در من
پرنده ای سنگ خورده
آسمانی کبود شده
و ابری در حال گریه کردن است
کجاست باد
مرا
از شانه ام بردارد؟! ...
**********************
انتهای پیام/