خلاقیت یعنی نگاه و حرف و زاویه دید متفاوت داشتن | یکتاپرس
اختصاصی یکتا/
فیروزه سمیعی: هنر و ادبیات، جز لاینفک زندگی انسان هاست. بدون هنر و شعر و داستان، زندگی مفهوم و زیبایی شو از دست می دهد.
کد خبر: ۸۰۰۵۶
۱۰:۰۰ - ۲۴ فروردين ۱۴۰۱

خلاقیت

گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ گفتگوی امروز ما با شاعر خوب فیروزه سمیعی است.  سمیعی متولد و ساکن تهران است. وی با نگاهی منتقدانه و روحیه طنز، علاقمند به داستان نویسی البته داستان کوتاه بوده و در دنیای شعر هم علاقه به  شعر سپید و هایکو دارد. 

چه شد که سر از دنیای شعر در آوردید؟
از کودکی با شعر مانوس و آشنا بودم. پدرم خدا بیامرز اشعار شاهنامه رو از حفظ می خواند و عاشق رباعیات باباطاهر و خیام و اشعارایرج میرزا و نسیم شمال بود و صحبت هاشون مدام همراه با ضرب المثل و شعر و یا داستانی بود. بالطبع همین باعث علاقه و روی آوردن من به شعر و داستان شد.ولی انگیزه ی اصلی روی آوردن به شعر غم و اندوهی بود که هیچ درمانی براش پیدا نکردم جز نوشتن. زنده یاد نجمه زارع شعر زیبایی داره: «غم که می آید در و دیوار شاعر می شود/ در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود»...بنظرم اشعاری که جوششی و بداهه سروده می شوند،این امتیاز را دارند که بر دل مخاطب رخنه کنند...

کارهای هنری و ادبی چه تاثیری در سلامت روان جامعه می تواند داشته باشد؟

هنر و ادبیات، جز لاینفک زندگی انسان هاست. بدون هنر و شعر و داستان، زندگی مفهوم و زیبایی شو از دست می دهد. کل وجود هستی هنر است. نقاشی و موسیقی و ادبیات ریشه ی دیرینه و تاریخی دارند .
هنر رابطه ی مستقیم با روح و روان فرد دارد. همانطور که انسان غار نشین با حک کردن بر روی دیوار غارها و صخره ها بقایایی از زندگی و افکارشو برامون نشانه گذاری کرده تا به امروز که انسان به این درجه از علم دست یافته ما انسان ها در هر دوره ای از تاریخ جدا از ادبیات و هنر نبوده ایم. بر همین اصل و جریانی که همواره ادامه دارد، هنر ابزار قدرت مندی است برای شناخت درون فرد و کشف استعدادهای درونی.هنر صدای درون است که شنیده نمی شود. هنر درمانی علم روز است و در جهان شناخته شده است. هر شاخه ای از هنرموسیقی و شعر و داستان در هر گروه سنی باعث ایجاد آرامش و ایجاد رابطه مثبت اجتماعی می شود. بنظرم شعر و موسیقی تاثیر بسزایی در فرآیند رشد ذهنی و جسمی انسان دارد. چرا که از همان بدو تولد با آهنگ دلنشین لالایی مادر، انسان، انس می گیرد و این انگیزه درونی می شود .با توجه به این امر در گذر از زندگی، ما همیشه با ناملایمات و غم ها و شکست ها و از دست دادن ها و ربرو هستیم و تنها نوشدارو و کیمیای معجزه گر روی آوردن، به هنر و شعر و داستان، است. هنر و مطالعه کردن و نوشتن، به انسان آرامش و نشاط و قدرت تفکر می دهد. در مورد خودم به جرات می گویم، تاثیر شعر و داستان و پرداختن به این مقوله همیشه مثبت و راهگشا و نجات دهنده ام بوده است.

از کتاب تان برای ما بگویید؟: کتابم با عنوان «شنبه روز خوبی برای مردن نیست » سال پیش در انتشارات «امید سخن» به چاپ رسید. شامل اشعار سپید و هایکو و چند سایفایکو است. از آنجایی که هر شاعر، از بین تمام سروده هایش، فقط چند کار خوب و در خور توجه دارد؛ منم از این قاعده جدا نیستم. البته من همه ی شعرامو دوست دارم و ازشون متشکرم که بر ذهنم نشستند. در چاپ این مجموعه شعر، دوستان گرامی شاعر همواره مشوقم بودند قدر دان مهرشان هستم، چند تن از اساتید گرانقدر شاعر زحمت کشیدند و نقد و تحلیلی بر این مجموعه نوشتند که سپاسگزارم.

دیدگاه شما نسبت به هنر و خلاقیت چیست؟

لازمه رشد هنر، خلاقیت است، وگرنه هنر در چرخه ای از تکرار رو به زوال و نابودی می رود.خلاقیت یعنی نگاه و حرف و زاویه دید متفاوت داشتن که انسان را به چالش بکشد. متاسفانه در شعر امروز خلاقیت بندرت دیده می شود و همه دچار شتابزدگی در شعر و تکرار هستند. خلاقیت در شعر فارسی نیما که جایگاهش مشخص است .در هنر نقاشی پیکاسو و سالوادر دالی و در موسیقی بتهون.

چه اشخاصی بهترین تاثیر را در شروع و دوام کار هنری شما داشته اند؟

اولین بار یک شعر کوتاه فرستادم برای روزنامه ی ستاره ی صبح که شما مسئول صفحه ادبی بودی، خیلی خوشحال شدم چاپ شد.و باعث شد جدی تر به شعر بپردازم، البته با شاعران بنامی همگروه بودم که اشعار و نقدها و تحلیل های ارزشمندی و قابل توجهی از سروده ها داشتند. راهنمایی اساتید شاعر بزرگوار جناب استاد مهدی رضا زاده و جناب امیر برغشی بهترین تاثیر بر من داشته اند.

چند کتاب خوب نام ببرید:  با داستان« بادبادک باز» نوشته ی «خالد حسینی »خودم رو در هجوم سایه های تاریک دیدم که فقط دنبال روزنه ای از نور بود.داستان «کوری ژوزه ساراماگو»ترجمه اسداله امرایی که شاهکاره.
بنظرم کتاب ها جادوگرند...
اگر دارای یک قدرت فوق العاده بودید چه چیزی را برای مردم تغییر می دادید؟: اگر دارای یک قدرت فوق العاده بودم تمام تبیعض ها و آنچه باعث تفرقه و نفاق و جنگ افروزی و کشته شدن مردم بیگناه می شد رو‌ نابود می کردم. و تنها راه سعادت و نجات برای مردم را پرداختن به هنر و عشق ورزیدن قرار می دادم .

با دنیا آشتی هستید؟: اینکه با دنیا آشتی هستم، توفیق اجباری است. وقتی بناچار به سیاه روزی تعدادی از مردم دنیا چشمتت روشن می شود؛ چگونه می توان از ندیدن و چشم پوشی سخن گفت؛ و چگونه می توان بی تفاوت بود و گذشت. من هر زمانی که بیرون می روم و بچه های کار و با سن کم در مترو و خیابان می بینم،متاثر و شرمنده می شوم، حقیقتا در شان کودکان نیست که  به جای بازی و شادمانی و آموختن، بخاطر نیاز برای لقمه نانی مشغول دستفروشی در مترو و گوشه کنار شهر باشند! با دنیا آشتی نیستم، تا زمانی که کودکی مورد ظلم قرار می گیرد. 
بهار را می شناسید؟!
بهار را دیر زمانی است،می شناسم.آن زمان که کودکی بودم و مشق هایم را عید، ورق می زد. اخم ها را نگو،
که پاک کن های عطری لبخند می نشاند. بهار شکوفه های سپید به بود. آواز شاد مرغ مینا و جوانه های نورسته ی تاک، یک جعبه بنفشه که پدر در باغچه می کاشت. بهار در حوض آبی به ماهی قرمز های کوچولو بوسه می زد و آن ها از خجالت پولکشان برق می زد. بهار در اتاق و طاقچه ها و اشکاف ها و صندوق خانه و هر جا که مادر می روفت ،چشم می گذاشت،و پا به ایوان نگذاشته می گفتم :سُک ؛ سُک. بهار در کوچه و دیوار کوتاه خانه ی همسایه راه داشت ... آری، بهار را از آن زمان ها که طعم شیرین کودکی داشت، می شناسم ...

پیام و یا حرف آخر: به هنر بپردازیم. عشق بورزیم. و انسانیت رو فراموش نکنیم، دنیا بهشت می شود.

از بخش فرهنگ و هنر یکتاپرس که مجالی برای شاعرهای گمنامی، مثل من فراهم می کند، بی نهایت سپاس

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ارام
United States of America
۱۴:۰۷ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۴
سپاس از اشتراك استادرضوان