ای آب‌ها به حسرت حیدر وضو کنید | یکتاپرس
سوگواره ای برای مرد آینه پوش تقوی و عدالت/ یکتاپرس
آن شب ستاره ها غمگنانه به کوفه می نگریستند. تنها نه امت، یتیم شده بود، بلکه انسان سند افتخار و برگ برنده خود را در برابر ابلیس گم کرده بود.
کد خبر: ۸۱۱۷۵
۰۸:۰۰ - ۰۲ ارديبهشت ۱۴۰۱

به حسرت حیدر

 احمد بابایی

 امشب سکوتِ می، خبری مست می برَد
امشب کسی به کار خدا دست می برَد

نبض مکبّران، اجل‌آهنگ می‌زند
امشب کسی به آینه‌ها سنگ می‌زند

افکنده‌اند در رهِ سیلاب، عیش را
ضجه زنند، ضجه... بزرگ قریش را

صدچشمه، خون، به حجلۀ دل می کشد چرا
شب بی‌خیال فاجعه کِل می کشد چرا

بی‌خواب عدل، بستر خون را پسند کرد
زخم شهید را همه‌جا ارجمند کرد

زخم شهید را به رُخِ ماه می‌کشند
از شام تا عراق و یمن آه می‌کشند

این زخم‌ها تبسّمِ روح شهید ماست
وصل علی به نام اجل، صبح عید ماست

شب، بی‌زوال مانده، سحر مرده ای خدا
مائیم باز ایلِ پدر مرده ای خدا

امشب به ایل، آینه‌ها بدنظر شدند
تکفیریانِ یخ‌زده چلپاسه‌تر شدند

در شام و در عراق و یمن، طعنه می‌زنند
تکفیریان به صبر حسن طعنه می‌زنند

برخیز و نعره زن سرِ زخمِ زبان، پدر!
خلخال می‌برند ز پای زنان، پدر!

خونِ نماز، بر رخِ محراب خورده است
امشب بُتی به کار خدا دست بُرده است!

یک گوشه از عبای دلارامِ ما بگیر
امشب سحر نمی شود! ای صبح! پا بگیر

شب، بی‌تو سر نمی شود؛ آتش گرفته‌ایم
امشب سحر نمی‌شود؛ آتش گرفته‌ایم

محراب‌جان! برای پدر، جان پناه باش
ای خشت‌خشتِ مسجد کوفه! گواه باش

ای مُهر! امشب آینه را بی‌ملال کن!
دیدار آخر است؛ علی را حلال کن

گلدسته‌ها! اذانِ اجل در گلو کنید
ای آب‌ها! به حسرت حیدر وضو کنید

سجاده‌جان! بسوز در این غم ولی بساز
یک امشبی برای خدا با علی بساز

این آخرین نیایش چشمِ ترِ علی‌ست
دیگر تمام شد؛ سحرِ آخر علی ست!

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: