من سال های سال دنبال خودم بودم | یکتاپرس
صفحه شعر یکتاپرس/ رضوان ابوترابی
با شعرهایی از: ضیاء الدین شفیعی/ محمد شریفی/ محسن پور هاجریان/ مریم بذری/ آرزو نوری و آزاده سرلک
کد خبر: ۹۶۵۸۶
۱۲:۴۲ - ۳۰ مرداد ۱۴۰۱

دنبال خودم بودم

****************************************************

دنبال خودم بودم

ضیاءالدین شفیعی

دیگر، تو دیگر هستی و من، دیگری هستم
سربسته می گویم که من هم سرسری هستم

اول خودت گفتی که با هم تا دم آخر...
دم، کم نیاوردم اگرچه بستری هستم

روزی سه نوبت در تو باید گم شوم اما
از نوبت اول دچار آخری هستم

بیرون نیا از خانه، بیرون سخت بیرون است
من حلقه ی در نیستم، انگشتری هستم

این بار هم پیروز شو! من باختم؛ حالا
من هم شهید جنگ های زرگری هستم

اسم مرا بنویس بر پیشانی این شعر
تو دیگری هستی و من هم دیگری هستم

2)=====================

تنهایی ام پر بود از " من" های مفقودم
من سال های سال دنبال خودم بودم

یک بار یک" من" گفت: " باید رفت از آن سو"
یک چند، آن سوی جهان را خوب پیمودم

یک بار دیگر گفت: " باید ماند در این سو"
ماندم در این سو، تا که در این حال فرسودم

اما " تو" نه آن سوی این شهری، نه در این سو
من نیز نه آن گوشه، نه این گوشه، موجودم

شاید تو، " من" باشی که در آن سوی خود هستی
شاید که من این سوی " تو" هستم که مشهودم

شعر شلوغی شد: پر از " من" های تکراری
تو سخت پیدایی و من بسیار مفقودم

**********************

 دنبال خودم بودم

محمد شریفی

گل ها همه زیبایند
اما من
نام هیچ گلی در خاطرم نمی ماند
گاهی به خورشید که نگاه می کنم
به یاد می آورم
نام گلی را که شیفته ی خورسید است
برای همین در پاسخ هرچشمی
می گویم:چشم تان خورشید

2===================

گهواره ای که 
کودکانم را بخواباند
آرامش خیالم را
تکان می دهد روزی
آن گونه که لالایی رود
رویای سبز گیاه را!

من به نزدیکی چشم و دلم
حسادت نخواهم کرد
وقتی دو طفل زیبای توامان را
چنین در خواب خوش می بینم

**********************

 دنبال خودم بودم

محسن پور هاجریان

پل ها
کلاه بزرگی هستند
که بر سر دره ها گذاشته ایم
پرنده
از هیچ پلی عبور نمی کمد
پر می زند و با وقار
بر قله ی کوه آرام می گیرد
مثل تو
که سر بر شانه ی من گذاشته ای

2====================
غم ها بریم مشتی از خاکستر آوردند
ازپیله هایی که کنارت پر در آوردند

هر ماه چون کوهی ست روی شانه های که
اردیبهشت بی تو را ، تا آذر آوردند

خون خزان جاری ست در رگ های فروردین
بیهوده گل ها بر بهاران باور آوردند

چشمت برای انقراض دولتم بس بود
آن گاه موهایت به جنگم لشکر آوردند

شب خواب دیدم خانه ام آتش گرفته ست
فردا برایم مشتی از خاکستر آوردند

**********************

دنبال خودم بودم

مریم بذری

می نالی از همهمه
خالی تر می شوی وقتی، صداهاکوچ می کنند
راست بود، چپ کردن راهروها
در دستان کارمندی که
پرونده هارا بالا می آورد
هرچه بیشتر می ایستیم
نگاه ها آورارتر می شوند
قندان ها تلخندتر
خودکارها رنگ پریده تر
چرا هنوز پاهای مان اینجاست؟
درست گفتی
سری که سرک می کشد
صورت های زیادی را پاک می کند
حواست هست
یخ کرده فنجان، در انتظار دستی
که همیشه دیر می رسد
این بار که نامم را خواندی
صفرهای پرداخت را بیشتر کن
می گوید نانوا
نان آوری بازو نمی خواهد
صف تکی بایست
رابطه هرچه محکم تر
زمزمه کن تعداد را
رسم امروزها
روراستی!
به تعدادخالی کردن زیرپاهاست
چشم هایم را شستم
دوباره اضطراب کلید

نفس می کشم در هوایی
که روزهاست مرا در خود دفن کرده است
حالا تو بگو
کارمندی یعنی چه؟!؟

**********************

 دنبال خودم بودم

آرزو نوری

با اینکه عاشقانه تو را دوست داشتم
اما به گفته های تو ایمان نداشتم

صد بار آمدی که بگویی فقط مرا...
هر بار روی صورتکم خنده کاشتم

سرمست خنده های تو بودند دیگران
من خاطرات گمشده را می نگاشتم

دست خودم نبود که بدبین نباشم و ...
مرزی میان عقل و جنون می گذاشتم

شکر خدا که سنگ شدم سخت و ناامید
پایان تلخ قصه ترک برنداشتم

2=====================

از تو می گفتم
و کلمات
پروانه هایی بودند نامرئی
در فضای اتاق

از راه رسیدی
حرف هایم ناتمام ماند
و سوزن هایی از سکوت
پروانه ها را 
به دیوار دوخت

**********************

دنبال خودم بودم

آزاده سرلک

نه عارفم که ستاره‌ای به چشم‌ام بیاید
نه غواصی با لباسِ فلسفی
که چراغ کلاهم
در تاریکی دریا، خورشید ماهی‌ها بشود
من
خاک را بلد بودم
و پشت پلک‌های تورا
خانه را بلد بودم
میز را
صندلی را
برای دو استکان چای وُ
پیچش بخارهاشان دور هم
و شنیدن شعرم از دهان تو
تو نیستی و جای خالی‌ات به چشم می‌آید
شکل برداشتن کتابی از کتابخانه
شکل یک صندلی خالی
در میان تماشاگران
که حواسم رابرده
دیالوگ‌ها
و نقش‌ام را برده

خاک بودم
رفتن‌ات
شکل درآوردن گیاهی از ریشه
در تنم خالی مانده
قبری شده
که هر چه در آن خاک می‌ریزم، پر نمی‌شود

********************************

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: