استفاده از خلاف آمد عادت در روایت شاعرانه | یکتاپرس
نقد شعر جمال بیگ: شیرین جهانشاهی/
در روایت شعری و شاعرانه شاعر از آنجا که انسانیت بخشی به عناصر طبیعی یا حیوانات یا حتا اشیا یک تکنیک آشناست تا مخاطب با کارکردهای زبانی شاعر آشنا شود.
کد خبر: ۹۸۲۵۷
۱۵:۳۷ - ۱۲ شهريور ۱۴۰۱

روایت شاعرانه

شیرین جهانشاهی/ نگاهی به یک شعر از جمال بیگ

همیشه افتاده ایم
به بالا رفتن از درخت
دست بیندازیم
به دورترین میوه ای
که از راه رسیده
یا نرسیده چیده می شدیم
با اینکه هیچ جاذبه ای
نمی توانست
اینقدر که ما سقوط می کنیم
چنگ انداخته
همه چیز را بالا بکشیم
تا فقط ریشه کرده باشیم
در غده ای سرطانی
از رگ نزدیکتریم
به بدخیمی
کرم ها اگر می دانستند
سیب ها
برای سقوط آفریده شده اند
به هیچ درختی
پا نمی دادند
ما گول زمینی را خوردیم
که به همه چیز
پیله کرده بود
حتا به همه چیز.....

امروز یکی از اشعار تازه استاد جمال بیگ را خواندم و به شکل قابل توجهی از خواندن این شعر لذت بردم اگر چه شعر شاید در خوانش اول نسبت به خیلی از اشعار ایشان ساده تر به نظر برسند اما با شوق فراوان تصمیم گرفتم درباره این شعر نکاتی بنویسم تا بدانیم چطور یک شاعر می تواند به جایی برسد که زبان را مثل موم به دست بگیرد و استفاده های قابل توجهی از آن بکند: همیشه افتاده ایم/ به بالا رفتن از درخت..‌‌‌

از همان ابتدا شاعر عامدانه از خلاف آمد عادت در روایت شاعرانه استفاده می کند یعنی آشنایی زدایی حتا از افعال در روایت شاعرانه و تصویر سازی معکوس در ذهن مخاطب جوری دستاویز شاعر قرار گرفته تا برای مخاطب  شعر در معناسازی برعکس عمل کند و در خوانش درجهت مناسبی که شاعر خیال دارد، قرار بگیرد:
"افتاده ایم" در حالت معمول تصویری در ذهن ،سقوط به سمت پایین را در فکر  مخاطب تصویرسازی می کند اما اینجا و در این شعر درست از ابتدا در سطر بعدی شعر مخاطب را درگیر نوعی روایت مخصوص شاعر می کند تا برای ایجاد مفهوم و معنای شاعرانه، خواننده شعر  کاملا  در جای اصلی خوانش متن  قرار داشته باشد:
افتاده ایم به/ بالا رفتن از درخت/ وبعد دوباره با :دست بیندازیم/ به دورترین میوه ای/که از راه رسیده .....

خواننده به شکل کاملا هوشمندانه ای توسط شاعر هدایت می شود و با تصویر ذهنیی که در ابتدا پیدا کرده  آماده سطر بعدی شود :یا نرسیده چیده می شویم

یک باره چه اتفاقی در شعر افتاد که از خود "ما" ی شعر آشنایی زدایی کرد و به مخاطب تفهیم کرد که خود "ما"  در شعر که قرار بوده ،دست بیندازد و میوه بچیند کاملا آشنایی زدایی شده و از جانب شاعر در جایگاه "میوه " تصویر شده است .....مفهوم سازی، ایهام، چرخش کلامی در روایت و روایت سازی معکوس در طول دوسطر کاملا هوشمندانه از جانب جمال بیگ با ایجاز تمام صورت می گیرد تا خواننده شعر برای دیزالو* کلامی _تصویری خاص شاعر آماده باشد !
این یکی از تکنیک های خاص جمال بیگ در روایت شاعرانه است که پیشتر در تحلیل کتاب های مای لیدی گام باندی از ان صحبت کرده بودم .. جالب اینکه زمان فعلی هم در اشعار شاعر مدام تغییر می کند یعنی درست دست بیندازیم  ...در سطر بعدی: به چیده می شدیم ،تغییر می کند تا تاکید شاعر باشد بر سیالیت زمانی_ مکانی فضاسازی شعر که به خوبی هر نوع قید زمانی را برای اعمال انجام شده در روایت و تصویر پردازی شامل باشد و بتواند به چندین شکل در ذهن هر مخاطبی مفهوم سازی کند .
از آنجا که نیروی جاذبه کاملا از نظر مفهومی در جهت مفهوم سقوط در ذهن متبادر می شود،شاعر بلافاصله از این قانون استفاده کرده اما باز برای اینکه تلاش فاعل شعر را که "ما" است و در حال تلاشی مدام برای چیدن یا چیده شدن یا چنگ انداختن در یک فعالیت ممتد بالارفتن_سقوط،تصویر شود دوباره شکل روایت درجهت معکوس سقوط قرار گرفته: چنگ انداخته/ همه چیز را بالا بکشیم. شاعر به زیبایی از روی عمد مثلا بالا ببریم را برای سطر بعدی استفاده نکرده و از همه چیز را بالا بکشیم استفاده کرده تا فعل  شامل معناهای بزرگتری شود!!

*دیزالو در سینما : فنی در تدوین فیلم است که در آن دو نما از فیلم به هم متصل می شوند .در این فن تصویر الف تدریجا محو می شود و تصویر ب جای آن را میگیرد .از دیزالو در سینما برای نشان دادن گذر زمان استفاده می شود .جمال بیگ از دیزالو کلامی در تدوین اشعارش برای ربط دادن یک تصویر در شعر به میان تصویر بعدی استفاده می کند به شکلی که بتواند زمان و مکان تصویری روایت شعر را مدام عوض کند و برعکس سینما این تکنیک در کلام تصویر را محو نمی کند بلکه در جهت مفهوم سازی در اختیار تصویر و کلمات بعدی قرار میدهد  و البته به سیالیت فضاسازی شعر کمک می کند تا روایت به یک نقطه اتکا نکند .

همین طور در سطر بعد درست زمانی که مخاطب تصاویر سقوط و تلاش چنگ انداختن برای بالا کشیدن همه چیز را در ذهن ساخته شاعر با استفاده ازین سطر:تا فقط ریشه کرده باشیم

یکباره تصویر را در خوانش شعر ب سمت پایین یعنی ریشه می برد چون اگر متوجه باشیم کل شعر با تصویر کلی درخت  میوه  چیدن سقوط جاذبه ترسیم شده و اشاره به ریشه یکباره تصویر آشنای سقوط را برهم میزند  چون ریشه در زمین است !!اما شاعر ریشه را در سطر بعد: در غده ای سرطانی/ از رگ نزدیکتریم/ به بدخیمی
با سطر از رگ نزدیکتریم باز این تصویر  فکر کردن به کلمه ریشه را که معمولا در زمین است و ناخوداگاه ذهن را به آن سمت می برد برهم زده و با استفاده از: کلمه از رگ نزدیک تریم، هم ذهن خواننده شعر را در موقعیت تصویری از سقوط خارج کرده هم در دو جهت برای رساندن شعر ب مقصود نظرش معناسازی کرده چون هم به یک شکل اشاره کرده به جمله آشنای از رگ گردن به شما نزدیکترم هم ان را به مفهوم شعریش یعنی به بدخیمی ربط داده !!و با استفاده از کلمه سرطان در مفهوم رایجترش که یک بیماری لاعلاج است شدت  مفهوم شعری را تصویر کند و هشداری برای مخاطب باشد تا بیشتر برای کشف مقصود کلمات و مفهوم شعر فکر کند!

در  آخر شعر همان طور که خاص خیلی از شعرهای شاعر است یک واگشت به ابتدای شعر هست و در جمع  بندی از تمام عناصر شعر در این بند استفاده شده تا شعر با معنا سازی و بازی گرفتن ذهن تصویری معنایی خواننده شعر را به پایان برساند اما در این بند هم شاعر همچنان از پا ننشسته و کارکردهای دیگری را به نمایش می گذارد:کرمها اگر می دانستند/سیب ها/ برای سقوط آفریده شده اند/به هیچ درختی پا نمی دادند

حیرت آور نیست ؟ شاعر به شکلی طنز آمیز از اصطلاح مصطلح "پادادن" استفاده کرده و کاملا از معنایی که با آن آشناییم،  آشنایی زدایی کرده و در عین حال تصویر کرم هاو  درخت را طوری به سیبها و سقوط ربط داده که طنز جالبی که ایجاد شده چندین معنا را به ذهن مخاطب القا می کند و در عین حال باز از تکنیک سیالیت روایی در تعویض مدام زمان و مکان در یک موقعیت ثابت (!!) بهره گرفته، یعنی باز هم مارا در موقعیت سقوط قرار داده تا باز در سطر پایانی شعر تلنگر دیگری به ذهن ما درباره کلمات و اصطلاحاتی که با آن آشناییم بزند در عین حال آنکه موقعیت سقوط با آوردن کلمه زمین تغییر کرده و مکان به مفهومی جدید بدل شده: ما گول زمینی راخوردیم
/که به همه چیز/ پیله کرده بود/ حتا به همه چیز....

پیله و شکلی که از پیله با آن آشناییم همراه با اصطلاح مصطلح  "پیله کردن"هردو  اینجا کارکرد زبانی دارند اما جالب تر اینکه در روایت شعری و شاعرانه شاعر از آنجا که انسانیت بخشی به عناصر طبیعی یا حیوانات یا حتا اشیا یک تکنیک آشناست تا مخاطب با کارکردهای زبانی شاعر آشنا شود خب مسلماً و صد البته بسیار آسان است که در شعری از شاعر زمین هم می تواند به همه چیز پیله کند: تا برداشت ما از زمین چه باشد !!
اگر بخواهم درباره معماری زبان در شعرهای استاد جمال بیگ صحبت کنم ابدا نمی شود با تئوری ؛بحث شعر های ایشان و تکنیک و بکار گیری کلمات را در مهندسی متن و کارکردهای زبانی خاص ایشان پیش برد. از نظر من برای تحلیل و چگونگی به کار گیری کلمه و مفهوم سازی ایشان و اینکه چطور کلمات و اصطلاحات و تصویر پردازی و زمان بندی سطرها را به صلابه می کشند ؛حتما باید و شاید با مثال از شعرهای ایشان آنهم سطر به سطر و کلمه و کلمه انجام شود مگرنه تکنیک بسیار خاص و نواورانه اشعار جمال بیگ طوری است که خواننده مدام دنبال مثال عینی از اشعار خواهد گشت و اگر مثالها در متن نقد و تفسیر جلوی چشم نباشد شاید منظور نویسنده را گم کند.
من استاد بیگ را معمار زبان شعری امروز شعر فارسی میدانم و معتقدم پیشنهادات زبانی ای که ایشان به زبان فارسی ارائه می کنند کاملاً بدیع و نوآورانه ست و شکل ارائه آنها در بحث سطربندی، معناسازی، زمان و واگشت زمانی، تصویر سازی سیال، آشنایی زدایی و انسانیت بخشی به واژه ها و عناصر طبیعی یا موجودات زنده جز تسلط کامل یک شاعر بر زبان نشانگر خلاقیت و ذهنی بسیار بدیع و شگفت آورست ‌.
امیدوارم در توانم باشد هر چه زودتر با زبان و نثر خودم نه هیچ زبان علمیی باز هم افتخار نوشتن درباره اشعار استاد جمال بیگ را داشته باشم.
انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۲۷ - ۱۴۰۱/۰۶/۱۲
یک متن آمورنده که باید خوانده شود ....در ادبیات کار کشتگی از ادبیات میآید ....باید خواند تا دانست

درود برای عزیزان در یکتا پرس واحد ادبیات