به پروازهائی بیندیشم که در خاطرها می ماند حتی اگر پرنده رفته باشد | یکتاپرس
گفتگوی یکتاپرس با پوران کاوه شاعر مترجم و نقاش ایرانی
پوران کاوه:یک هنرمند چشم وُ گوش این کره ی خاکی است،او نگران فردای انسان معاصر است و به سعادت هم نوع خود می اندیشد.
کد خبر: ۹۹۲۱۳
۰۹:۳۰ - ۲۰ شهريور ۱۴۰۱

به پروازها بیندیشم
گروه فرهنگ و هنر یکتاپرس؛ پوران کاوه متولد 22 خرداد ماه 1330 در بروجرد است. در سال 1351 به شركت ملی نفت ایران در آبادان پیوست و در سال 1352 در پتروشیمی آبادان مشغول به كار شد. در سال 1355 تحصیل در رشتۀ  اقتصادِ دانشگاه ویسكانسین آمریكا را به صورت مكاتبه‌ای آغاز نمود و همزمان مشغول فعالیت های هنری خود در سرایش شعر، نقاشی  و برپائی نمایشگاه های متعدد بود.
 کاوه طی 3 دهه فعالیت ادبی جز روزنامه‌های کثیرالانتشار با بسیاری نشریات ادبی و فرهنگی – از جمله زندگی نو، بخارا، دنیای سخن، آدینه، تکاپو، روزگار وصل، گوهران، نافه و…- در زمینه‌های شعر و ترجمه و نقد همکاری داشته است و در سال‌های اخیر مسئولیت صفحه شعر هفته‌نامه آوای پراو را به عهده دارد.
ازجمله فعالیت‌های او در زمینه نقاشی می‌توان به برپایی نمایشگاه در تالار اجتماعات انکس آبادان (1356)، حضور آثارش در تالار صدا و سیمای دبی (1370)، نمایش آثارش در گالری کمال‌الملک (1373)، نمایش و عرضه آثارش در گالری بامداد (1374)، حضور در نمایشگاه گروهی (موزه هنرهای معاصر، 1375) و حضور در نمایشگاه بین‌المللی تهران (1376) اشاره کرد. از دیگر فعالیت های ایشان شرکت و ارایه مقاله در همایش کشورهای کره و هند می باشد. گفتنی است تاکنون 20کتاب (مجموعه و گزیده اشعار،‌ خاطره، ترجمه شعر و ادبیات داستانی و ترجمه پژوهشی درباره مولانا) توسط ناشرانی چون ابتکار نو، مروارید، نگاه و نشر گویا از کاوه منتشر شده است.

به پروازها بیندیشم

گفتگوی یکتاپرس با این هنرمند نام آشنای معاصر را به اتفاق بخوانیم:

فعالیت جدی شما از چه زمانی آغاز شد ؟: من شعر را از دوران نوجوانی شروع کردم و اولین کتابم در سال 1370 منتشر شد و از آن پس با دغدغه های بسیار نوشتن را ادامه داده ام تا پدیده های ملموس پیرامونم را بشناسم، انسان معاصر را بفهمم، از درد مشترک بگویم و مصائب راه را بدانم و با این اعتقاد که "امید" همیشه راهگشا و نوید دهنده است به پروازهائی بیندیشم که در خاطرها می ماند حتی اگر پرنده رفته باشد، زیرا: زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست.

دغدغه شما برای نوشتن از چه چیزی نشات گرفته و هدف غایی تان در این حوزه چیست؟
به اعتقاد من هنر و ادبیات امروز ایران فرایندهای قابل توجهی را پشت سر گذاشته که در عین جهش، چالش هایی را نیز در پی داشته است. شاعر و نویسنده در زمانه ی اکنون روی بند باریکی گام بر می دارد، مقطعی بین پست مدرن و مدرنیته را می گذراند، دوره ای که هنوز "نو" تکلیف خود را با "کهنه" روشن نکرده و فرهنگ بومی با فرهنگ های بیگانه به تفاهم نرسیده و گاه به گونه ی پارادوکسی می ماند که فقط تراژدی می آفریند، اگر مولف با مکانیسم خیال و زبان به ارائه متن یا شعری بپردازد که جهان ِ ذهنی خود را گسترده تر نشان دهد و قادر باشد تارهای عنکبوت ها را که "دوستت دارم و انسانیت" را به بند کشیده اند باز کند چراغ سبز عبور راه برایش گشوده می گردد و تفکری آنچنانکه باید می تواند به مرحله ی زایش تاریخی برساندش و هنر و ادبیات به جائی می رسد که شایسته ی آن است، زیرا یک هنرمند چشم وُ گوش این کره ی خاکی است،او نگران فردای انسان معاصر است، به سعادت هم نوع خود می اندیشد، سیاهی ها و تباهی های جامعه خود را رصد میکند تا با دردست گرفتن چراغی حتی کم نور تا ژرفای تاریکی ها برود و صدای صلح و مهر را به جاده های دور دنیا برساند.

به پروازها بیندیشم

به زعم شما هنر و ادبیات در زمانه ی ما چه وضعیتی دارد و چه چشم اندازی را برایش پیش بینی می کنید؟: من شانزده مجموعه شعر دارم، یک مجموعه ی خاطره هایم و نیز ترجمه ی اشعار پابلو نرودا و دو رُمان ترجمه کرده ام، یکی "راز مولانا" که انتشارات نگاه چاپ کرده، زندگینامه و پژوهشی ست در مورد مولانا، از زمان تولد تا مرگ او، او که داور واقعی ِ زندگی نامتعارف و پیش بینی ناپذیرتر از زندگی های روزمره بود. او که توانست تمام زوایای زندگی و لحظه ها را در شعرش بریزد و بی پرده وُ عیان باشد، او از فضائی دوگانه می گفت، از "کام"و "ناکام"، از رشک برانگیزی ها و از دست نیافتنی ها که گاه گوئی همزادش محسوب می شدند و بسیار توانمندانه خودپنداری اش را و مبنای درست زیستن را با یک عینک فرهنگی وفلسفی و زلال ارائه داد و برهمگان بازگو کرد. نه تنها در حد وُ حدود وطن اش، که انعکاسی جهانی داشت و هنوز در اثرگذاری در تمام ابعاد زندگی، جایگزین و مشابهی نداشته و ندارد، به گمان من او ذخیره ای از اندیشه ای ژرف بود که ابعاد نوشتاری ِ ذهنش تا همیشه و هنوزا هنوز باید واکاوی و پژوهش شود.
دومین رُمانی که اخیرآ ترجمه کرده ام "جایگاه دوم" نام دارد که در نشر گویا منتشر شده، اثری ست که در آن واقعیت ِ خیال و ذهنیت به هم در آمیخته اند و از مبنای زیستی – روانی در باره زنانگی و مردانگی می گوید و سرگذشت زنی ست که چگونه با احساس رفتاری مردگونه و ایستا در متن بروز می کند و از نظر چرخه های اجتماعی در چه فرایندی قرار می گیرد و چه بازتاب هایی دارد و اینکه در واقع با آگاهی از هویت جنسی خود آن را به چه شکل در خویشتن تثبیت می کند. خواندن این رمان را که کاندیدای جشنواره بوکر است، به ویژه به زنان سرزمینم توصیه می کنم.
فکر می کنیداگر جنسیت دیگری داشتید به اندازه ی الان در نوشتن رمان موفق می‌شدید یا به عبارت دیگر قلم شما چقدر مدیون زن بودنتان است؟: آنچه مسلم است هر فرهنگی دارای متریال ها و مواد تشکیل دهنده ی فرهنگی ِ خاصی است که هویت مردمانش را در ظرف فرهنگی خود تعریف می کند و همانگونه که هویت هر فرد با فرهنگ آن سرزمین سنجیده می شود، عدم فعالیت ها در حوزه های تعریف و تعیین شده منجر به اختلالاتی در پیکر اجتماعی – فرهنگی آنجا می شود که شاید برآیند آن به بروز فمنیسم افراطی منجر گردد، لذا بنظر من بازی و فعالیت و گرایشات در همه ی موارد برای زن و مرد یکسان است و هیچ ربطی به خودپنداری آنها ندارد و از طرفی نمی توان یک مرد با دارا بودن ِ صفات ظریف و لطیف را به عنوان مدل مردانه در حافظه ی ژنتیک پذیرفت و جای داد، مثلآ شخصیت رستم و یا فرهاد کوه کن، الگوهائی هستند که با ذهنیت ما همپوشانی دارند و تغییر این ذهنیت امری محال است اما برای من هیچکدام از این تبعیض های جنسیتی از نظر مفهوم انسانی پذیرفته نیست و به هردو به عنوان یک انسان می نگرم و تحمیل این خرده فرهنگ های اشتباه را بیهوده می دانم و به تفکیک جنسیتی در هنر معتقد نیستم، در پشت ادبیات دنیا، یک زبان، یک مذهب و یک فرهنگ وجود دارد که می درخشد نه تفکیک زنان و مردان، آنا کارنینا، لولیتا، اتورا و مادام بواری همه ادبیات زنانه اند و خالق آنها مردان.

به پروازها بیندیشم

حضور فرهیختگان را در جامعه چقدر پررنگ می دانید و پیشنهادتان برای ارتقا فرهنگ کتاب و کتابخوانی چیست ؟: اگر کمی در ایستگاه شعر و رمان و ترجمه توقف کنیم ، می بینیم که قفسه های تفکر و اندیشه انباشته از دیدگاههای امروز است که از مرزها و موانع بسیاری توانسته اند تا حدودی و به سختی عبور کرده و سرشار از ناگفته های تازه ای باشند، اگرچه وضعیت ادبی ما یک وضعیت سامان یافته نیست و به همین دلیل اغلب اندیشه های پویا و قلم های توانا نیز در این به هم ریختگی بُر خورده اند و دچار کم رنگ دیده شدن ِ جایگاه واقعی خود شده اند، اما سانسور و محدودیت های مختلف خوشبختانه هنوز نتوانسته این پرچم داری و پیوستگی را مهار کند، در چنین شرایطی جوان هایمان به ویژه باید هرطور شده به جلو گام بردارند، در نشست های فرهنگی شرکت کنند، در گردهمائی ها حضور داشته باشند، از کتاب های منتشره استفاده و حتی انتقادی سازنده کنند، که همین تبادل نظرها و آگاهی از ذهنیت و اندیشه یکدیگر می تواند دستاورد مهمی برایشان داشته باشد. با امید به روشنائی ها باید نوشت، حتی از تلخی ها و سیاهی ها که این نیز خود تغییری قابل تآمل است و ماندگار.

به پروازها بیندیشم

انتهای پیام/

مصاحبه گر: سمیه( آرزو) بحرکاظمی

دبیر بخش فرهنگ و هنر: رضوان ابوترابی

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۰
عالی بود لذت بردم
شهره حاجی بابایی
France
۱۳:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۰
بسیارزیباولذت بخش بودآرزوی عزیزم،موفق وپایدارباشید♥️
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۰ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۰
⚘⚘⚘⚘⚘⚘