فریدریش نیچه و معماری دیونوسیایی | یکتاپرس
نوشته: سعید جهانپولاد/ اختصاصی یکتاپرس
تکنیک‌های شکستن کنترل اغلب شامل وارد کردن سیستم‌های منطقی از معماری بیرونی بود که معماری را به سمت بینا رشته‌ای شدن سوق داد.
کد خبر: ۹۹۶۳۷
۰۸:۳۰ - ۲۴ شهريور ۱۴۰۱

معماری دیونوسیایی

 نیچه ومعماری دیکانستراکتیویست ( واسازانه)/ معماری دیونوسیایی

نوشته؛ سعیدجهانپولاد

 بر اساس رویکرد جوزف جووانینی منتقد معماری از کتاب معماری  غیر محدود وغیر ساختمند و قرن آوانگاردهای مخرب، به همراه  تأملات فریدریش نیچه درباب معماری دیونوسیایی، دیکانستراکتیوست

فرازهایی از تأملات فریدریش نیچه درباره معماری دیونوسیایی:

_در معماری، غرور انسان، پیروزی اش بر گرانش، اراده اش برای قدرت، شکل قابل مشاهده ای به خود می گیرد.معماری نوعی سخنوری قدرت از طریق فرم هاست.

_معمار نه یک وضعیت دیونوسیایی و نه یک وضعیت آپولینی را نشان می دهد: در اینجا این عمل قدرتمند اراده است ، اراده ای که کوه ها را به حرکت در می آورد، سرمستی اراده قوی است که بیان هنری را می طلبد. قدرتمندترین مردان همیشه الهام بخش معماران بوده اند. معمار همیشه تحت تأثیر قدرت بوده است.

_اگر معماری بخواهد یک قوس فرسوده را تقویت کند، بار وارد شده بر آن را افزایش میدهد، زیرا در نتیجه قطعات محکم تر به یکدیگر متصل می شوند.

_خطرناک زندگی کن و شهرها و ساختمان‌های خود را در دامنه های وزوویوس* بساز.

نکته: Mount Vesuvius، کوه وزوو یا وزوویوس از معروف‌ترین آتشفشان‌های فعال ایتالیاست. این آتشفشان چینه‌ای در شرق ناپل قرار دارد، و تنها آتشفشان قاره اروپا است که در صد سال اخیر فعال بوده‌،هر چند به نظر می‌رسد مدتی است خاموش است. آخرین فوران آن در سال 1944 رخ داد.

نیچه  در کتاب " زایش تراژدی" و بعدها در " اراده معطوف به قدرت " به مفاهیم زیباشناسی خودش با فراخوانی هنر یونان باستان  و بازخوانی آن می پردازد، چنانکه می دانيم،  هنر یونان باستان یکی از نقاط برجسته در تاریخ فرهنگ اروپاست. پرسشی نیچه در زایش تراژدی مطرح می کند، در این بحث قابل توجه است، نیچه چنین پرسش می کند که چگونه می توان این دستاورد فرهنگی را درک کرد. تفسیر غالب فرهنگ یونانی که توسط شخصیت هایی مانند جی جی وینکلمن (1717-1768) و متعاقب آن متیو آرنولد مورد حمایت قرار گرفت.(1822-1888) معتقد بود که فرهنگ یونانی بیان یک سادگی آرام و روشنگرانه است که با هماهنگی طراحی به آسانی در مجسمه سازی و معماری آن نمایان می شود. در مقابل، نیچه برای این دیدگاه استدلال کرد که سادگی و زیبایی رسمی چنین طرح‌هایی را تنها می‌توان با ارجاع به چیزی زیرزمینی‌تر و شوم‌تر به حساب آورد. نیچه استدلال می کند که هماهنگی رسمی این گونه آثار هنری در واقع بیان تصعید شده خشونتی است که در فرهنگ یونان باستان نفوذ کرده است. نیچه برای تبیین ماهیت چنین خشونتی دو مقوله زیباشناختی را معرفی می کند: آپولونی و دیونوسیوسی.

رویکرد آپولونی نمایانگر زیبایی شناسی رسمی محدودیت، چهارچوب ( استقرار) یا ساختاری است که در آن بیان هنری ممکن می شود («اصل تشخص»). این به هنر پلاستیک مجسمه سازی مرتبط است. رویکرد  دیونوسیوسی بر خلاف پیوند با موسیقی و رقص، نشان دهنده نیروهای خشونت آمیز و آشفته و پر هرج و مرج  تبدیل شدن است، تجسم از دست دادن حس خود آپولونی است که مشخصه آن است. نیچه استدلال می‌کند که در تراژدی یونانی، نیروهای دیونوسیوسی توسط عنصر آپولونی مهار شده‌اند، که شرایط ساختاری را فراهم می‌کند که در آن می‌توان وضعیت دیونوسیایی را کامل‌ترین بیان رسمی خود  به مثابه هنر آنرا  ارائه دهد. در واقع، استدلال نیچه این است که دستاوردهای بزرگ فرهنگ یونانی محصول یک عقلانیت هماهنگ نبوده، بلکه در واقع پیامد مستقیم مهار خلاقانه نیروهای ذاتاً ویرانگر موجود در خود فرهنگ بوده است. تراژدی یونانی بر این نیروهای دیونوسیایی تکیه می کند که از طریق گروه همخوان، آرامش متافیزیکی را برای تماشاگر فراهم می کند.یکی از مفاهیم رایج نیچه اصطلاح نیهیلیست  است، "نیهیلیست" کلمه ای است که امروزه به طور فزاینده ای رایج شده است - به ویژه وقتی از یک هزاره  افغانی که در طول تاریخ  قومیتی و عشیره ایش خواسته می شود تا خود را توصیف کند.

شاید بهترین تعبیر از آن را در مفهوم نیهلیستی بداند، فرد نیهیلیست  کسی است که تمام ارزش ها و اصول اخلاقی و مذهبی را رد می کند.( این نیهیلیست را با وضعیت دیونوسیایی باید هماهنگ بخوانیم )، این مفهوم که در عصر امروز بسیار مرتبط با تأملات فیلسوف آلمانی و یک ساختارشکن در فلسفه فکری ست، این اصطلاح  اولین بار توسط فردریش نیچه در دهه 1800 رایج شد. نیچه که در سال 1844 در پادشاهی پروس به دنیا آمد، فیلسوف بسیار محبوبی بود که به خاطر ادبیات، تصنیف‌های موسیقی، نقد و زبان‌شناسی‌اش نیز شهرت داشت. موضوعات مورد علاقه او برای نوشتن عبارتند از کنایه و نقیضه و جملات قصار و قصائدش که با نثری آهنگین و منثور شامل ابعاد وسیع، چند وجهی از تأملات فلسفی اوست، شاید بیش از هر متفکر و فیلسوف دیگری، نیچه پدر معنوی پسا ساختارگرایان و پست مدرن ها باشد،نیچه ایده وجود مطلق و دین و به ویژه اخلاق مسیحی را رد کرد. رفتار انسان و همچنین ایده ارده معطوف به قدرت و انسان های خاص و برتر یا ایرانیان را  بر فراز توده های مورد ستم واقع شده را مطرح کرد، ایده ای که  منجر به سوبرداشت  فاشیست و ​​آدولف هیتلر دیگر گروندگانش شد. در دهه 1960، "رنسانسی" در  افکار و آثار نیچه رخ داد و تأثیر زیادی بر بسیاری از فیلسوفان قرن 21 گذاشت. تعدادی از آثار هنری، ادبیات، روانشناسی و فرهنگ عامه مدرن، تأثیر شگرفی از افکار نیچه را نشان داده اند. هنر تأثیر زیادی بر بسیاری از فلسفه‌های نیچه داشت و او معتقد بود که «جهان اثر هنری است که خودش را به وجود می‌آورد». یکی از علایق اصلی نیچه زیبایی شناسی است و این اشتیاق به زیبایی همراه با تفکر عجیب و غریبش مطمئناً او را به یک معمار بسیار فراموش نشدنی تبدیل کرده است.

ضد مصرف گرایی، ایدئولوژی مخالف در اختیار داشتن کالاهای مادی، برای نیچه راهی برای زندگی شد. این کاملاً در تضاد با سبک زندگی مردم عصر او بود، جایی که ماتریالیسم به دلیل استقرار انقلاب صنعتی در اروپا رواج بیشتری پیدا می کرد. تمایل او به ضد مصرف گرایی او را به استفاده از طرح ها، مواد و روش های پایدار تشویق می کرد. عمل آگاهانه معماری پایدار در حالی که انقلاب صنعتی در حال شکوفایی بود قطعاً  آن" خبر هولناک، مرگ ارزش‌های کهن " را که از  ایدئولوژی‌ها و آثار فلسفی نیچه استنباط می شد هنوز " نشنیده بود". چنین گفت زرتشت، یکی از مشهورترین کتب نیچه، نزدیکی ادبیات و فلسفه ( شعر و فلسفه ) یک آشتی و درهم آمیزی شگرف را نشان می داد، اما این فقط در ظاهر چنین بود، در زیر لایه های این متن که بسیار پیچیده و استعاره ای نوشته شده و پر از رمز و راز و ارجاعات درون متنی به آثار فلسفی، دینی، اسطوره و باورها، زیر بنای چیزی بود که نیچه آنرا در  مفهوم اوبرمنش یا " ابر انسان "، فراتر از زندگی و فرا روی از هر سیستم ساختار یافته و ..را بیان می کند. "ابر انسان" هدف اصلی زندگی قهرمان داستان (زرتشت) است ،" انسان چیزی است که باید از آن بر شد،" این امر در زندگی واقعی نشان می‌دهد که قدرتمند بودن و مافوق بشر بودن باید هدف نهایی بشر باشد که برای خودش تعیین کند. شدن و بر شدن نیچه با قدرت را می‌توان در طراحی‌های او که به سبک بروتالیستی بودند، مشاهده کرد. بروتالیسم با ساختمان‌های یکپارچه، یادبود و سبک مدرن مشخص می‌شود. این ساختمان‌ ها دارای شخصیتی حیوانی هستند و استفاده از جنبه های انضمامی و بتنی از ویژگی‌های مهم این گونه ساختمان‌ ها است. معماری نامنظم فردریش نیچه تلفیقی فوق العاده جذاب از دو سبک متضاد و پارادوکسیکال  بروتالیسم و ​​پایداری و قوام آنها بود.

یکی از طراحی های چنین سبک غیر ساختمند و غیر محدود و به اصطلاح امروزی  دیکانستراکتیویست  را می توان در معماری ساختمان کتابخانه Geisel ( دانشگاه   گیزل سان دیگو) که توسط ویلیام پریرا و همکارانش  بنا شده مشاهد کرد، این نمونه‌ای عالی از چنین سبک متمایز (  واسازانه  و غیر ساختمند) معماری خواهد بود، به‌ویژه اگر با ویژگی‌های پایدار در آن  در نظر کنیم - شاید از نظر مصالح مورد استفاده یا استفاده از فضاهای سبز برای کنترل طبیعی و اقلیمی فضای داخلی. شکل منحصر به فردی با ابهت و مخروطی شکل به خود می گیرد و مانند ساختمان نیز در روح واقعی کلمه بسیار " Ubermensch" ( اوبرمنش یا ابر انسانی) است.(رجوع به شکل و تصویر شماره یکم، ساختمان کتابخانه گیزل سن دیگو)

تصویر و شکل یکم، کتابخانه  دانشگاه گیزل سن دیگو 

 معماری دیونوسیایی

نیچه در تأملات خودش چنین می گوید: «برای وجود هنر، برای وجود هر نوع فعالیت زیبایی‌شناختی، یک پیش‌ شرط فیزیولوژیکی ضروری است: و آنهم سرمستی است ». اینجا این کلمه " سرمستی "و" شیدایی"بر اساس تفکرات نیچه بر محور وضعیت دیونوسیایی و اسطوره دیونوسیوس قابل تامل خواهد بود، موضوعی که منتقد مشهور معماری نیز آنرا " وضعیت دیونوسیایی معماری " از تعبیر تازه ترش به اصطلاح معماری غیر محدود، باز، وحشی و غیر ساختمند و در نهایت با ابداع کلمه معماری دیکانستراکتیویست" از آن استنتاج می کند، معماری دیونوسیایی، این "پیش شرط فیزیولوژیکی " یکی از محبوب ترین نقل قول های نیچه است و به نظر می رسد،  معماری فیلسوف می تواند کاملاً  بی نظم، آشفته و پر هرج و مرج باشد. چیزی در امتداد خطوط Habitat  ( مسکن طبیعی )، ( رجوع به تصویر و شکل دوم، مسکن طبیعی).

شکل و تصویر دوم، مسکن طبیعی:

معماری دیونوسیایی

معماران Safdie  ( صافدی) را می توان به خوبی به عنوان معماری نیچه ای و معماری دیونوسیایی تصور کرد. تصویر این مسکن طبیعی  ، در واقع شخصیتی بروتالیست و آشفته و غیر محدود و غیر ساختمند  دارد که می‌توان آن را به خوبی با ایدئولوژی‌ها و سبک و نظر  نیچه ای  مرتبط کرد. طرح مفهومی نمادین و افسانه‌ای ساختمان را می‌توان در قالب فلسفه‌های نمادین نیچه که در این قرن  بیست و یکم بسیار رواج یافته ،  مرتبط دانست .  نیچه نیز علاقه شدیدی به موسیقی داشت و چندین تصنیف ساخت. با این حال، او ادعا کرد که "ممکن است یک موسیقیدان کاملا ناموفق باشد". به نظر من نیچه از این عشق به موسیقی به شکل  تأثیری در طراحی معماری خود استفاده  کرده  وقتی به معماری نیچه الهام گرفته از موسیقی فکر می کنیم، خانه رقص ولادو میلونیچ  و معمارش فرانک گری به  ذهنمان متبادر می شود. این  معمار و بنای آن  در واقع شخصیت با ابهت و بی رحمانه دارد، برخلاف شکل انحنای این خانه رقص و موسیقی که به ظاهر تدوام همان سنت معماری پیشین است .( رجوع به تصویر  شماره سوم   ، خانه رقص پراگ )

شکل و تصویر سوم ، خانه رقص ولادو میلونیچ، پراگ:

معماری دیونوسیایی

یکی از خارق‌العاده‌ترین مفاهیم  فلسفی  نیچه در زیبا شناسی ،  مفهوم آپولونی و دیونوسیوسی است که بر اساس آپولون و دیونوسیوس اساطیر یونانی  طراحی شده است . این یک مفهوم دوگانه و در عین حال متضاد و پارادوکسیکال  است که یکدیگر را در کنار هم قرار می دهند - در حالی که آپولون  شخصیت نظم دهنده ، هماهنگی و صلح  و توازن است. دیونوسیوس  مظهر هرج و مرج، بی نظمی و ویرانی است. در فهم فلسفی و اصولی نیچه آپولون را به  صورت  یک توهم و دیونوسیوس  را به صورت  واقعیت به تصویر می کشد. این هرج و مرج می‌توانست در معماری او نیز مشهود باشد - وقتی به این سبک فکر می‌کنیم، نسخه‌ای  از ماکت بنای ساختمانی  از LUMA Arles اثر فرانک گری  را می شود بخاطر آورد ، ( رجوع به تصویر چهارم  لوما ارل از فرانک گری )

شکل و تصویر چهارم ، لوما آرل از فرانک گری:

معماری دیونوسیایی

 البته باید پذیرفت که در عصر و کشورهای  که تحت تسلط  دیکتاتوری قرار دارد، کاملاً قابل قبول است که آثار نیچه مورد پذیرش مردم و توده ها و خصوصا حاکمانش قرار نمی‌ گیرد. با این حال، درست مانند  تأملات فلسفی و آثار متنوعی که  در زمینه های مختلف بینارشته ایی داشته، تأثیر این ایده ها در قرن‌های بیست  و بیست و یکم، تولدی دوباره در رویکردها و  سبکهای نظری و عملی  داشته است – سبک معماری نیچه ای  که از آن به سبک معماری دیونوسیایی نام می بریم، توانسته مبنای تأثیرات بسیاری از نسل‌های معماران معاصر باشد. چنانکه وقتی به معماران دیکانستراکتیوست  و  از حوزه نظری پساساختارگرا و پست مدرن ، توجه می کنیم ، این تاثیرات  بسیار شگرف و شگفت انگیز جلوه می کند،  خصوصا وقتی مبنای نظری و فلسفی ژاک دریدا را درباره " فلسفه معماری و دیکانستراکتیویست"یا به تعبیر خودش " ساختارزدایانه" مورد مطالعه قرار می دهیم، آبشخور چنین تفکراتی را می توان در دیدگاه‌های نیچه بازخوانی کرد، معماری ساختارزدایانه و یا " واسازانه"  نوعی معماری است که در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 توسعه یافت. ( البته جوزف جووانینی  نظر دارد که بسیار بیشتر از این تاریخ چنین موضوعاتی مطرح شده که در سطور دیگر این مقاله آنرا خواهید خواند )، برخلاف هر نوع معماری دیگری، از الگوی معماری مرسوم می گریزد و از این طریق تمام قواعد نظریه سازنده را زیر پا می گذارد. رهبر این جنبش، ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی بود، دریدا نیز با تاثیر از نیچه  با عقاید و فلسفه خود، معماران دیگر را در پذیرش و به کارگیری این نوع معماری غیرقابل پیش بینی بسیار تحت تأثیر قرار داده است. جوزف جووانینی در کتاب خودش بارها اشاره به فریدریش نیچه و مفاهیم فلسفی و زیبا شناختی دیونوسیایی او می کند، جوزف جووانینی، منتقد معماری، که کتاب معماری غیر محدود ( بی نظم یا آشفته و یا باز )  را نوشت تا تاریخچه کامل این سبک را بیان کند، او می نویسد، ساختارشکنی ( واسازی)  مدت ها قبل از دهه 1970 وجود داشته است. ساختار شکنی( واسازی)  در دهه 1970 و 80 به سختی ابداع شد و به سختی در دهه 90 به پایان رسید. او در کتاب " معماری غیر محدود، غیر ساختمند و قرن آوانگاردهای باز"  را  که  نسخه کامل و نه کوتاه شده سفر ( دیونوسیایی)معماری به  کرانه های  وحشی  و رهاشده را بیان می کند.

یک تاریخ جایگزین از معماری را ارائه می دهد، این پانورامای عریض از آوانگارد معماری از قرن نوزدهم شروع می شود، زمانی که ریاضیدانان برای اولین بار اقلیدس را به چالش کشیدند و با ساختارهای اوج پیچیدگی زیبایی که پس از موزه گوگنهایم فرانک گری بیلبائو، سرمایه های فرهنگي جهان را پر آشوب و شلوغ به تصور درآورد، به پایان می رسد. شاید در تاریخ هنر و نویسندگی نخست کسی که درباره  " ساختارشکنی یا " واسازی" نوشت ، داستایوفسکی  باشد،  این رمان نویس روسی در رمان برادران کارامازوف  چنین اصطلاحی را به تعبیری با به چالش کشیدن اقلیدس انجام می دهد،  درواقع جوزف جووانینی،  باور دارد که داستایوفسکی،  اولین کسی بود که درباره ساختارشکنی ( واسازی) نوشت، جووانینی در این کتاب می گوید: من در ابتدا واژه ساختارشکنی ( واسازی) را در سال 1987 برای چیزی که Architecture Unbound ( معماری غیر محدود و بی قید)ابداع کردم، اما این کتاب از این اصطلاح فراتر رفت، زیرا من این جنبش را در زمینه بسیار بزرگتری جاسازی کردم، که بیش از یک قرن پیش شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.

شاید بتوان گفت، فئودور داستایوفسکی، رمان‌نویس روسی، اولین کسی بود که درباره ساختارشکنی نوشت، زمانی که یکی از برادران کارامازوف پرسید که چگونه می‌تواند خدا، بی‌نهایت و فضایی را که در آن دو خط موازی در آن تلاقی می‌کنند، تنها با اتکا به هندسه  اقلیدسی  آنرا تصور و ترسیم نماید. در واقع داستایوفسکی داشت سوالات ریاضی  و هندسی زمان خود را به صورت  تخیلی بازسازی می کرد: مثلثی که روی کاغذ کشیده شده بود، استدلال ریاضیدان فرانسوی  هنری پوانکاره، با مثلث تاب دار و توپوگرافی که روی پرتقال کشیده شده بود، در واقع  تفاوت داشت  و این  خودش حدس و گمان هایی را در مورد فضای غیر اقلیدسی، ایجاد کرده بود، در واقع جستجویی برای یافتن  بعد چهارم، برای غیریت فضایی  که از این نقطه شروع شده بود، به نوعی به  پرسش گرفتن نظریه اقلیدسی بود که به طور مؤثر در کل ساختار فضا که توسط پرسپکتیو و شبکه نظم یافته بود، خود را تردید انگیز نشان می داد  و در واقع گرایی و عقلانیت که از دوران کلاسیک، رنسانس و روشنگری آمده بود، تردیدی به وجود آورده بود. این گمانه‌زنی‌ها، در میان دیگران، سیاه‌چاله‌ای از شک را گشود که در نهایت سنت‌های تثبیت‌شده هنر، علم و فلسفه را می‌بلعید. در فلسفه، فردریش نیچه با به چالش کشیدن وجود خدا یقین را کاهش داد و در نهایت برگسون، هایدگر، دریدا و فوکو را  از درون چنین متافیزیک  و مطلق انگاری منقبضی آزاد کرد تا در عدم قطعیت نظری رها شوند.

اینشتین، پلانک، بور و هایزنبرگ در علم همین کار را کردند و نسبیت و احتمال را معرفی کردند: جهان و هندسه دیگر کاملاً جامد نبودند. در هنر، سزان دیدگاه  و منظر را به چالش کشید و فضای تصویری را با تکه تکه کردن  و کولاژ آن به هم زد. بعدها، جنبش‌های هنری پسا پرسپکتیو قرن بیستم - کوبیسم، آینده‌گرایی ( فوتوریسم)، سوپرماتیسم، عقل‌ گرایی، سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم و ​​دادا – رئالیسم این  تصویر را با زیر سوال بردن فضای واقعی به چالش کشیدند. دو جنگ جهانی، رکود، هیروشیما و هولوکاست، این تصور را که تاریخ به آرامی در یک پیوستار تدریجی تکامل یافته بود، از بین برد: زمان ثابت کرده بود که مستعد رویدادهای فاجعه آمیز و نامتقارن است.

جوزف جووانینی  عقیده دارد که "تمام نظام‌های فکری متجاوزانه و مترقی و تاریخ‌های مخربی که اروپا را قبل و بعد از جنگ جهانی اول به هم ریخته بود، همراه با تغییرات ناگهانی اجتماعی و تداوم تغییرات ژئوپلیتیکی، مدت‌ ها قبل از ظهور رسمی آن، زمینه را برای ساختارشکنی ( واسازی) فراهم کرد. به نظر می رسید تاریخ آن را می خواهد. ساختارشکنی( واسازی)کمی دیر به جدولی که قبلاً با اکتشافات و جنبش های پیشین در هنر، علم، ادبیات و فلسفه چیده شده بود، وارد شد، ساختارشکنی( واسازی) سرانجام پس از جنگ جهانی دوم تحت لوای خودش قرار گرفت، به ویژه در دهه 1960 زمانی که فرانسوی ها کلود پارنت و پل ویریلیو این را انکار کردند. افقی کلاسیک و عمودی مدرنیسم با نظریه پردازی و تمرین معماری بر روی ساختارها  و محدوده سازی  کم کم شروع به رشد فزاینده کرده بود".

در دهه 1970، نظریه علمی" آشوب "و بعداً نظریه پساساختارگرایی منجر به ایجاد مانیفست‌هایی از انفجار، بر خورد و تکه تکه شدن و تکثیر و تکثر را پیشنهاد داد،یک معماری خارج از شبکه،که در آن سیستم‌های ساختمانی خارج از ثبت  و درج محدود، به یک توافق رسیدند. جوزف جووانینی توضیح می دهد که"در واقع  خود این  مفهوم " واسازی" یک کل رنسانس بر روی میز گذاشته بود و به عنوان یک داستان تخیلی، همراه با مدرنیسم کارکردگرای باهاوس، بر اساس مفاهیم تولید صنعتی سریالی و هنجاری آشکارشده بود، تمایزهای آن و تفاوت‌ها روی میز به بررسی گذاشته شده بود،  معماری ماشینی شده  و اتوماتیکی  برای زندگی در چنین عصری کافی نبود. انسان ( مرد) دیگر در قالب منطق مدولور( اومانیستی) هنجار یا ایده آل نبود، زیرا به هر حال، زنان بودند و همه در هر رنگ، قد و نوعی، ساختارشکنی( واسازی)  در تنوع و تمرکز بر تفاوت، فردیت را تصدیق کرد که مدرنیسم صنعتی شده آن را از بین برده بود. سادگی جای خود را به پیچیدگی می داد، آرامش به شلوغی و ازدحام، فرم ایستا و فضا ساکن به فرم و فضای پویا، نظم به بی نظمی ظاهری، خطی بودن به غیر خطی، آنالوگ به دیجیتال تبدیل می شد، به نظر می رسيد حق با نیچه بوده است و "آپولون"  ارابه خود را به "دیونیسیوس"  تسلیم می کرد، کسی که در پاسخ به نیروهای درونی، معماری را به بیابانی از شانس، شهود، تضاد، ناباوری معلق و رویداد و حتی شگفتی می راند.

مدلسازی کامپیوتری سه بعدی اختراعات دیجیتالی منحنی و در نهایت ساختارهای اوج را به همراه داشت، در اوایل دهه 1990، مراکز همایش، موزه‌ها، ساختمان‌ های آپارتمانی، و برج‌های اداری جدید، از اقلیدس، باهاوس، ماشین، عقل‌گرایی، کارکردگرایی، واقع‌گرایی و حتی از نیروی جاذبه فرار کردند. در پایان این دهه، ظهور مدل‌سازی رایانه‌ای سه بعدی منجر به اختراعات دیجیتالی منحنی و در نهایت ساختارهای اوج در پایتخت‌های جهان شد که اکنون برای شناخت فرهنگی در صحنه بین‌المللی در حال رقابت هستند. علیرغم اظهارات رئیس جمهور شی، چین به عنوان یک دولت مشتری ساختارشکن ( واساز) در حال ظهور ظاهر شده است.".

 اگر هیچ بستر فلسفی در کار وجود نداشت - هیچ مرکز ثابت، محور یا حتی زمین - معماری غیر محدود و غیر ساختمند  از این روند پیروی می‌کند، و از یک زمان‌شناسی خطی اجتناب می‌کند: تغییر پیش‌رونده یا تکاملی نبود، اما غیرقابل پیش‌بینی و ناهموار بود زیرا معماران منفرد از طریق ایده‌ها در مسیر کاری خود  به ایده های دیگری پیوستند، گاه شماری در این منظومه سیاره ای بدون خورشید غیرممکن بود. تصور از طریق مدار اجماعی بسیاری از افراد بود که در یک میدان گرانشی یکسان به دور یکدیگر می چرخیدند، اما در حالی که مسیرهای خود را دنبال می کردند، کمابیش به تنهایی عمل می کردند. جوزف جیووانینی  معتقد است،  علاوه بر گسترش تاریخ ساختارشکنی ( واسازی) ، " معماری غیر محدود و غیر ساختمند"  معماران زیادی را فراتر از معمارانی که توسط نمایش MoMA به رسمیت شناخته شده است، می شناسد. معماری دیکانستراکتیویست با شکست  و به چالش کشیدن سطحی بودن خودش ،معماران را به فضایی گسترده تر و غیر محدود و باز روانه کرده بود، بدون ترتیب خاصی، کلود پارنت، پل ویریلیو، انریک میرالس، کارمه پینوس، مانفرد وولف پلوتگ، لبئوس وودز، ماسیمیلیانو و دوریانا فوکساس، پاتریک شوماخر،اریکوم، اریکم را نادیده گرفت.

ماس، توماس لیسر، گونتر دومنیگ، الیزابت دیلر، ریچارد اسکوفیدیو، پیتر اندرس، مک اسکاگین، مریل ایلام، مارکوس نواک، ویلیام مکدونالد، سولان کولاتان، گرگ لین، بن ون برکلهیرومی فوجی، هانی رشید، لیز آن کوتور، کازوو شینوهارا، گونتر بهنیش و همکاران و همکارانشان در رشته های مجاور، از جمله جان کیج، لوری اندرسون، ویتو آکونچی و فرانک استلا. بحث را فراتر از آنچه که در حال حاضر روایت‌های خود ماندگار معماران ستاره‌ای هستند که از یک نمایش کاوش‌ گر بیرون آمده‌اند، گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌کند. وجه مشترک همه معماران این بود که سیستم‌های کنترل را به چالش می‌کشیدند، اعم از پرسپکتیو، شبکه، زاویه مناسب، کادر، مفاهیم گرانش، سازگاری، سادگی، کارکرد گرایی، هنجار، ماشین و مکانیک، ابزارهای جدول طراحی، مفهوم مرکز، تثبیت، گونه شناسی، ذات گرایی، مفهوم یک کلیتی یا مطلق انگار، مرکزگرایی و غیره. آنها با پیروی از سیستم‌های باز، منطق جامعه باز کارل پوپر و حتی قوانین ترمودینامیک، معماری را به عنوان یک سیستم بسته به یک سیستم باز تبدیل می‌کردند که می‌توانست رشته‌ها و جریان‌های فکری دیگر را مدیریت و تطبیق دهد. تکنیک‌های شکستن کنترل اغلب شامل وارد کردن سیستم‌های منطقی از معماری بیرونی بود که معماری را به سمت بینا رشته‌ای شدن سوق داد.

طراحان برای ضربه زدن به معماری از نظریه علم آشوب، نظریه میدان نیرو، هنر تخریب، اجرا، ناخودآگاه، مدرنیسم های پیشین، بعد چهارم، روانشناسی ادراکی، موقعیت گرایی، کنش گرایی، هنر معاصر، مورب، سیاست رادیکال و انیمیشن سه بعدی و نرم افزار معماری غیر ساختمند و غیر محدود استفاده کردند که از نظر موضوعی در این زمینه ( واسازانه) سازماندهی شده است، به همه این موضوعات و نحوه استفاده از آنها در استراتژی های رشد و غنی سازی معماری می پردازد. زمانی که من واژه ساختارشکنی ( دیکانستر اکتیو یست)را ابداع کردم، در نظر داشتم که اجزای اسمی آن - ساختارشکنی  ( ساختار زدایی یا واسازی) و ساخت‌ گرایی - صرفاً در برابر همه تأثیرات فراوانی که در معماری جریان دارد قرار بگیرند،  پدیدارشناسی و تأکید آن بر ادراک و تجربه، برای مثال، نه ساختارشکنی، با تأکید بر زبان، تأثیر شدیدی بر لیبسکیند، میرالس، والد و ویریلیو داشت. بسیاری از معماران دیگر از نظر فلسفی اگنوستیک بودند، به طور مثال، به جای نظریه، یا از آثار جان کیج و لوری اندرسون به جای هایدگر، تحت تأثیر دوشان. فیزیک اتاق ابر بر روی کادر معماران مستقر در لندن از جمله رائول بونشوتن و زاها حدید تأثیر گذاشت. جوزف جووانینی در ادامه در این کتاب توضیح می دهد.

" در نقدی که در سال 1988 از نمایش MoMA در نیویورکر انجام شد، برندان گیل منتقد اصطلاح من را اشتباه گرفت و گفت ساخت‌گرایی و ساختارشکنی( ساختارزدایی یا واسازی) هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. اما این در واقع کل موضوع بود. ساختارشکنی (ساختارزدایی یا واسازی) نه تنها از هر دو این نگره ها، بلکه تأثیرات متعددی را که اغلب متضاد و گاه متمایز جلوه می کنند و در یک اثر از یکدیگر عبور می دهند، نشان می دهد، در واقع واسازی سیستم بسته معماری را باز می کند، آن را از تاریخ و نظم خود از طریق چندگانگی جابجا می کند. معماری جدید بر روی بسیاری از شبکه‌های دانش متقاطع پایه‌گذاری شد که دامنه معماری را با برنامه‌ای فرهنگی فراتر از عملکردگرایی که برای چندین دهه، این حوزه را تعریف می‌کرد و عمل را محدود می‌کرد، گسترش داد."

چنانکه در ابتدای این مقاله توضیح داده شد، تفکرات نیچه درباره زیباشناسی و هنر و تضاد و تمایزش با زیبا شناسی یونانی که سنت دیرپایی در اروپا و غرب هست، وضعیت دیونوسیایی که او ترسیم نمود، نفوذ و تأثیر عمده ای بر متفکران دیکانستراکتیویست در معماری گذاشته، با مشاهده نماها و ساختمان‌های با این رویکرد نظری و فکری، می توان آزادسازی و رهاشدگی، خصائص تنازع نیروها و تکثر و انشقاق و پارگی و تکه تکه شدگی را در عصر پست مدرن بر همین محور معماری دیونوسیایی مشاهده نمود، در پایان نقل قولی از نیچه درباره شهرسازی و ساختمان سازی  می تواند حیرت ما را افزون تر نماید، نیچه می گوید :

" خطرناک زندگی کن و شهرها و ساختمان‌های خود را در دامنه های وزوویوس* بساز."دامنه های کوه وزوویوس  که  مهیب ترین مکان آتشفشانی در جهان است، این وضعیت معماری دیونوسیایی و دیکانستراکتیویست  را بیشتر نمایان می کند.

منابع اصلی:  Architecture Unbound: A Century of the Disruptive Avant-Garde Joseph Giovannini 

 "Deconstructivism started well over a century ago and still continues today"Joseph Giovannini 

Friedrich Nietzsche As An Architect•

https://www.re-thinkingthefuture.com/rtf-fresh-perspectives/a818-friedrich-nietzsche-as-an-architect/ 

منابع فارسی : کتاب بر " بلندای بام جهان " ، گفتارهایی از فریدریش ویلهلم نیچه، گردآوری، ترجمه، همراه با تقریر از سعیدجهانپولاد، نشر نقد فرهنگ 1398 / 1401 در دست انتشار.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر:
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ارام
United States of America
۱۴:۲۲ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۴
خسته نباشيد