به گزارش گروه اجتماعی یکتاپرس، مولانا در دفتر ششم مثنوی میگوید، میدانید فرقِ آدمهای اصیل با غیراصیل، و آدمهای موفق با غیرموفق چیست؟
او میگوید مهمترین فرقشان یک چیز است:
ریشه داشتن و ریشه نداشتن
یا به بیان دیگر، توخالی و توپُر بودن.
مهمترین نشانهی ریشه داشتن هم جوانه زدنهای پیاپی، و در هر اوضاع و شرایطی است.
یعنی، کسی که ریشه دارد، در هر شرایط و وضعیتی، همّت و ارادهی دوباره جوانه زدن دارد:
مُرغ با پَر میپَرد تا آشیان
پرِّ مردم همّت استای مردمان
مثلاً درخت یا گیاهی که ریشهی مستحکمی دارد، حتی از تهِ هم که آن را ببُری یا تنهاش را آتش بزنی، دوباره بعد از مدتی جوانه میزند
و با طراوت و قدرت بیشتری شروع به شکوفایی میکند.
حتی گاهی یک تنهی درخت به یک کُندهی نجاری یا تزیینی تبدیل میشود، اما باز میبینی که به خاطر محتوای قدرتمندش و مساعد بودن شرایط اطرافش شروع میکند به جوانه زدن:
شاخِ گل هرجا که رویَد هم گلست
خُمِّ مُل هرجا که جوشد هم مُلست
آدمی که ریشه دارد، یا درونی توپُر دارد، حتی اگر چرخ روزگار هزار بار هم او را به زمین بزند و به خاک سیاه بنشاند و همه چیزش را از دست بدهد، دوباره با همان محتوای درونش و ریشهی پرقدرتش شروع میکند از صفر جوانه زدن.
برای همین میگوید تا وقتی که فراغت دارید و و لابلای چرخ روزگار له نشدهاید، ریشهتان را قوی کنید و محتوایتان را پُر.
اما آدم توخالی و بیریشه حتی اگر خوشاقبالیِ روزگار او را به صدر بنشاند؛ یا آن را از دست میدهد، یا آنکه از هزار فرسخی بیاصالتیاش برای عقل و احساس جمعیِ آدمها هویداست.
این را نوشتم برای آدمهای دلشکسته، شکست خورده، بیکارشده، طلاقگرفته، بیمارشده، پر و بال سوخته، جور و جفای روزگار چشیده، و ....
اگر ریشهی مستحکمی دارید، بیش از اندازه خودخوری و خودسوزی نکنید.
کمی که آرام بگیرید، دوباره، چون ققنوس جوانه میزنید. اگر هم به وقتِ فراغت ریشهتان را مستحکم نکردهاید، ایرادی ندارد؛ همین تجربهی تلخ را نقطهی اتکا کنید برای دوباره برخاستن.
به قول حضرت حافظ:
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران، غم مخور
هان! مشو نومید، چون واقف نِهای از سِرّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان، غم مخور
انتهای پیام/