معرفی اصطلاحات سیاسی قسمت سوم | یکتاپرس
معانی اصطلاحات سیاسی را برای شما به صورت مجزا توضیح خواهیم داد. در این بخش با اصطلاحاتی چون امانیسم، لیبرالیسم و .. آشنا خواهید شد.
کد خبر: ۲۸۳۲۳
۰۴:۰۰ - ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۰

معرفی اصطلاحات سیاسی قسمت سوم

به گزارش گروه سیاسی یکتا پرس، در لغت ‏براى واژه سیاست مفاهیم بسیارى ذکر کرده ‏اند و در فرهنگ علوم سیاسى نیز مفاهیم اصطلاحى متعددى براى آن به وجود آمده است. در ادامه به معرفی تعدادی از اصطلاحات سیاسی می پردازیم. 

۳۱. ماتریالیسم:

مکتب ماتریالیسم یا مادیت و اصالت را به ماده دادن، از مکاتب بسیار قدیم می‌باشد و تاریخ آن به زمان یونان قدیم می‌رسد؛ و عبارت است از اعتقاد به این که تنها ماده وجود دارد و هر چه عنوان ماوراء الطبیعه و حالت متافیزیکی داشته باشد، مانند خدا، روح و فرشتگان وجود ندارد.

۳۲. دوگماتیسم:

دوگماتیسم آئینی است که می‌گوید پذیرش موضوعی احتیاج به استدلال ندارد، و آن را باید بدون دلیل قبول کرد و بدون چون و چرا آن را از بدیهیات شمرد؛ و یا اینکه در عقیده از سنت سابق کورکورانه تقلید نمود.

۳۳. دیالکتیک:

این اصطلاح در فلسفه از طرف فلاسفه در معانی مختلف به کار رفته است. اما از نظر لغت دیالکت (Dialeet) به معنای زبان محلی، مکالمه، شیوه سخن و لهجه و اصطلاحات زبان ملت‌های مختلف به کار رفته است.

اما از نظر اصطلاحی هر کدام از فلاسفه معنای خاصی از آن را اراده کرده اند. سقراط به معنای مکالمه و فلسفی کردن هر موضوع به صورت سؤال و جواب به کار برده، افلاطون به معنای روش منطقی استعمال کرده است. هگل و مارکس این لفظ را مشابه هم استعمال کرده اند، با این فرق که دیالکتیک هگل ایدالیسم است و دیالکتیک مارکس ماتریالیسم و توجه به مسائل مادی است؛ و برای دیالکتیک معانی متعددی ذکر نموده اند، به کتاب‌هایی کهدر این موضوع تألیف شده مراجعه نمایید.

۳۴. رادیکالیسم:

در لغت به معنای ریشه است و این کلمه از طرف لیبرال‌های انگلیسی در قرن ۱۹ استعمال شد، که مایل بودند به ریشه موضوعی نفوذ کنند، و طالب تجدید اساس کلیسا و خواستار انحلال مجلس اشراف و گاهی متمایل به لغو سلطنت بودند. اما این اصطلاح بیشتر در مورد کسانی اطلاق می‌شود که از مؤسسات سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی و عصبانی شده اند و درصدد تغییرات اجتماعی هستند.

ولی در جامعه امروزی به کسانی که درصدد اصلاحات اساسی جهت بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی می‌باشند، رادیکال می‌گویند. اما در آمریکا این اصطلاح بیشتر درباره سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها اطلاق می‌شود. اما در اروپا در گروه‌های اصلاح طلب به کار می‌رود.

۳۵. دموکراسی:

اصطلاح دموکراسی از اصطلاحات تمدن یونان قدیم است، و حکومت مردم بر مردم را دموکراسی می‌نامیدند. اما در اصطلاح جدید عبارت از حکومت مردم که با توجه به آراء اکثریت مردم از طریق انتخاب نمایندگان تشکیل می‌گردد، و اداره امور کشور در اختیار اکثریت آراء مردم قرار می‌گیرد؛ و دموکراسی به دموکراسی مستقیم (خالص) سیاسی، اقتصادی و صنعتی تقسیم می‌گردد.

۳۶. سندیکالیسم:

تریدیونیون یا اتحادیه‌های کارگری را در فرانسه سندیکا می‌نامند. سندیکالیسم نام یک مکتب سیاسی و هم، نام یک جنبش سیاسی انقلابی است که بین سوسیالیسم و آنارشیسم سازشی به وجود می‌آورد.

۳۷. ایدئولوژی:

این کلمه فرانسوی است که مرکب از "idee به معنای تصور و اندیشه logie به معنای شناخت" می‌باشد. ایدئولوژی روشی از اندیشه است که می‌خواهد هم جهان را توضیح دهد و هم دگرگون سازد؛ و اولین بار این واژه را دستوت دوتراسی (۱۸۳۶-۱۷۵۴) دانشمند فرانسوی به کار برد؛ و هدف او از این کلمه (اندیشه شناسی) یا (دانش ایده ها) بود؛ و گاهی هم به معنای سنجیده و ناسنجیده استعمال می‌شود؛ و در لغت فرانسوی به کسی که در یک ایدئولوژی صاحب نظر است و جنبه مرجعیت دارد، ایدئولوگ گفته می‌شود.

۳۸. اُپُوزیسیون:

در زبان فرانسه به معنای مخالفت یا مخالفان، و در معنای وسنیع خودش عبارت است از کوشش اتحادیه ها، حزب ها، گروه‌ها، دسته‌ها و افراد برای دستیابی به هدف‌هایی که در نظر دارند، و هدفشان مخالفت با اهداف دارندگان قدرت سیاسی، اقتصادی می‌باشد؛ و اپوزیسیون در معنای محدود، نامی برای گروهی که در نظام‌های حکومت پارلمانی به موجب قانون اساسی موجودیت آن‌ها به رسمیت شناخته شده است، و در پارلمان گروهی را تشکیل می‌دهند که به حکومت ارتباط ندارد و از دولت حمایت نمی‌کند، اما خود را به قانون اساسی وفادار می‌دانند.

اپوزیسیون پارلمانی با شرکت در گفتگو‌های مجلس و با شور قانونی، مطابق شرایطی که قانون معین کرده در کار حکومت نظارت مستقیم دارد. افکار عمومی را در جریان می‌گذارد. مهمترین وظیفه اپوزیسیون آن است که به انتخاب کنندگان امکانات انتخاب دیگری می‌دهد. اپوزیسیون مظهر حکومت احتمالی آینده است، و جزء مکمّل نظام‌های پارلمانی در کشور‌هایی مانند انگلستان، فرانسه و سوئد است که معمولاً دو حزب اصیل در آن‌ها وجود دارد که به نوبت نقش حاکم و اپوزیسیون را به عهده می‌گیرند. اما در نظام‌های یک حزبی مانند آمریکا اپوزیسیون به صورت قانونی وجود ندارد.

۳۹. مائوئیسم:

به افکار مائوتسه تونگ (۱۹۷۶-۱۸۹۳) رهبر انقلاب کمونیستی چین درباره استراتژی جنگ انقلابی و سازگار کردن مارکسیسم - لنینیسم با اوضاع چین گویند. مائو علاوه بر اندیشه کمونیستی در چین، کانون مبارزه را از شهر‌ها به روستا‌ها و از کارگران در شهر به دهقانان در روستا انتقال داد؛ و مائو با ارتش دهقانی خود و با جنگ‌های چریکی در هدف خود در سال ۱۹۴۹ پیروز شد.

۴۰. سکولاریسم:

سکولر در زبان انگلیسی و فرانسوی به معنای دنیوی و آنچه که مربوط به دنیا است می‌باشد؛ و از کلمه سکولوم به معنای امور دنیا مشتق و گرفته شده است. سکولاریسم به دنیاپرستی و امور مادی اصالت می‌دهد؛ و آنچه مربوط به غیر دنیا باشد، مانند مسائل معنوی و دین و مذهب را رد می‌کند؛ و مرادف با کلمه سپ تیسم است. این اصطلاح ابتدا توسط جمعی شکاک و منکرین خداوند در انگلیس تحت نظارت "هولی اوک (Holyoake) " به وجود آمد. هولی اوک که شاگرد "رابرت اوون" بود در واقع مؤسس این فکر بود.

سکولاریسم توسط تاجران و دلالان اقتصادی اروپا ترویج شد تا بتوانند با محو دین به اهدافشان زودتر برسند، و شعار سکولاریسم حرف دین از صحنه زندگی اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و هنری است؛ و بر اساس سکولاریسم دین از سیاست جدا است؛ لذا میرزا حسین خان سپهسالار صدر اعظم ناصرالدین شاه، روحانیت را از دخالت در امور سیاسی منع می‌کرد.

۴۱. لائیسم:

مسلکی است با دین و معنویت ضدیت دارد معادل معنای سکولاریسم می‌باشد.

۴۲. پلورالیسم:

پلورالیسم به معنای مسلک کثرت گرایی می‌باشد، که پلورالیسم دینی نجات و رستگاری انسان را در یک دین و مذهب نمی‌داند؛ و معتقد است که حقیقت مطلق، مشترک میان همه ادیان است؛ و در نتیجه پیروان تمام ادیان اهل نجات و رستگاری‌ند. قائلین به پلورالیسم گویند دین دارای قرائت‌های مختلف است و برداشت هر فردی از دین صحیح می‌باشد.

روشن است که سرانجام این افکار منجر به تعطیل شریعت و معنویت خواهد شد؛ و این اندیشه به پلورالیسم اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و دینی تقسیم می‌شود. پدید آورنده پلورالیسم در این قرن‌های اخیر مونتسیکو بوده، و بعد از او استقلال‌طلبان آمریکا آن را پرورش داده اند و پلورالیسم در برابر مسلک مونیسم قرار دارد که معتقد است کلیه جهان خلقت تابع یک اصل اند شبیه (وحدت وجودی) که فلاسفه اسلامی قائل هستند.

۴۳. لیبرالیسم:

این اصطلاح از واژه لییرال مشتق شده و دارای ریشه فرانسوی لیبر به معنای آزاد است. این مسلک زندگی انسان را فقط درهمین دنیا می‌داند؛ و می‌گوید: آزادی انسان نامحدود است و هیچ نیرو و منبعی نمی‌تواند او را مقید کندو باید‌ها و نباید‌هایی را برای او تعیین کند. به عبارت دیگر چیزی به عنوان دین نمی‌تواند برای بشر تعیین سرنوشت کند و برای او شی‌ای را حلال یا حرام نماید. لیبرالیسم به دو قسمت اصلی، لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تقسیم می‌شود و این مسلک در اواخر قرن ۱۸ در انگلیس ظهور پیدا کرد و از مؤسسین آن "جرمی بنتهام، جیمز میل. جان استورات میل، توماس هیل گرین" می‌باشند؛ و می‌توان لیبرالیسم را اُمانیسم عقل گرا یا خود مختاری امانیستی نامید که در آن انسان خود مختار است. در واقع لیبرالیسم اندیشه انسان محوری می‌باشد.

۴۴. اباحی گری:

اباحه گری به معنای نفی حلال و حرام الهی و پایبند نبودن به دستور دین در زندگی فردی و اجتماعی می‌باشد؛ و این فکر در راستای نشر بی دینی و ترویج بی بند و باری در بین مردم قدم بر می‌دارد؛ و این فکر نتیجه لیبرالیسم است.

۴۵. اُمانیسم (انسان گرایی):

در مسلک امانیسم (انسان مداری) انسان جای خداوند می‌نشیند و تکیه گاه تشخیص ارزش‌ها را خود انسان می‌داند، و خداوند را برای برطرف شدن درد‌های روحی بشر و برآورده کردن نیاز‌های بشر می‌باشد و حضرت حق تعالی از خود اصالتی ندارد.

انتهای پیام/

برچسب ها: سیاست

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: